سقیفه و آثار شوم هجوم به خانه وحی (قسمت بیست و چهارم)
اذان بلال حبشی و فریاد گریه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها
روایت شده: روزی فاطمه سلام الله علیها فرمود: بسیار مایلم که صدای اذان مؤذن پدرم را بشنوم(با توجه به اینکه بلال حبشی بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله اذان نمی گفت تا دیگران را تأیید نکند)
این خبر به بلال حبشی رسید، طبق خواهش فاطمه سلام الله علیها صدای خود را به اذان بلند کرد. وقتی که گفت: اللَّه اَکْبَرُ. اللَّه اَکْبَرُ.
فاطمه سلام الله علیها به یاد زمان پدر افتاد، آنچنان بی تاب شد، که نتوانست از گریه خودداری کند. و وقتی که بلال گفت: اَشْهَدُ أن مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه. فاطمه سلام الله علیها ضجّه زده و بیهوش به روی زمین افتاد.
مردم به بلال گفتند: اذان را قطع کن که فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت، و گمان کردند که فاطمه سلام الله علیها جان داد.
بلال، اذانش را قطع کرد و ناتمام گذاشت، وقتی که فاطمه سلام الله علیها به هوش آمد، از بلال خواست که اذان را تمام کند.
بلال اذان را تمام نکرد و به فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: «ای سرور بانوان، بیم آن دارم که وقتی صدای مرا بشنوی به جانت آسیب برسد».
فاطمه سلام الله علیها، بلال را معاف داشت.
دعای حضرت زهرا سلام الله علیها و وصیت او
امام باقر علیه السلام فرمود: فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله، پس از گذشت شصت روز از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله بیمار و بستری شد، و بیماریش شدید گردید، و دعای او در شِکوه از ظالمان این بود:
یا حَیُّ یا قَیُّومُ بِرَحمَتِکَ استَغِثُ، فَاَغِثنِی اَللَّهُمَّ زَحزِحنِی عَنِ النَّارِ وَ اَدخِلنِی الجَنَّة وَ اَلحِقنِی بِاَبِی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله
« ای خدای زنده و توانا، پناه می آورم به رحمت تو، پس به من پناه بده و مرا از آتش دور گردان و به بهشت وارد کن، و مرا به پدرم محمد صلی الله علیه و آله ملحق فرما ».
امیرمؤمنان علی علیه السلام به او می فرمود: « خدا به تو عافیت می دهد و تو را زنده نگهدارد ».
فاطمه سلام الله علیها به علی علیه السلام گفت: من حاجتی به تو دارم.
علی علیه السلام فرمود: حاجتت برآورده است ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله.
فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: تو را به خدا و به حق پدرم محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند می دهم که ابوبکر و عمر بر من نماز نخوانند، تو می دانی که من هیچ چیز را بر تو کتمان نکرده ام، رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود:
« یا فاطمه! تو نخستین فرد از اهل بیتم هستی که به من ملحق می شوی و برای من ناگوار است که این خبر را به تو بدهم که ناراحت گردی».
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی که پنجاه شب از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشت، بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها آغاز گردید، دریافت که این بیماری خبر از مرگ می دهد، از این رو به علی علیه السلام وصیت کرد تا به آن اقدام نماید، و از علی علیه السلام پیمان گرفت که حتما به وصیت عمل کند، امیرمؤمنان علیه السلام که سخت غمگین و ناراحت بود، تمام گفتار و وصیت فاطمه سلام الله علیها را به عهده گرفت که انجام دهد.
فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: «ای ابوالحسن! رسول خدا صلی الله علیه و آله با من عهد کرد که من اولین نفر از خاندانش هستم که به او می پیوندم، و چاره ای جز این نیست، بر فرمان خدا صبر کن و در برار مقدرات الهی خشنود باش، مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار».
حضرت علی علیه السلام به وصیت فاطمه سلام الله علیها عمل کرد.
ابن عباس گوید: فاطمه سلام الله علیها فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم، و آن چه را که بعد از آن حضرت بر ما وارد داشتند، به آن حضرت گفتم و شکایت و نمودم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: « برای شما خانه ی ابدی آخرت است که برای پرهیزکاران آماده شده است، و تو به زودی نزد ما می آئی! ».
برداشتی آزاد از کتاب کلبه احزان شیخ عباس قمی
#با من از مولایم سخن بگو
#سقیفه_وآثار_شوم_هجوم_به خانه_وحی
@kalame_amir