علل گرایش به مواد مخدر در بین نوجوانان وجوانان وراههای پیشگیری
علل گرایش به مواد مخدر در بین نوجوانان وجوانان وراههای پیشگیری
نتایج اغلب پژوهشها در سطح کشورهای مختلف حاکی از آن است که میزان مصرف مواد در جوامع مختلف به ویژه در میان نوجوانان و جوانان در حال افزایش است. سوءمصرف مواد در میان جوانان مشکلاتی نظیر خطر آسیب و مرگ از طریق خشونت بین فردی، تصادفات جادهای، رفتارهای پرخطر جنسی، ابتلا به بیماریهایی چون ایدز و مشکلات تحصیلی را افزایش میدهد.
مسأله مصرف و سوءمصرف مواد در میان نوجوانان و جوانان به دلیل حساسیت این دوره از زندگی و نقش آن در زندگی آینده افراد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. این مسأله وقتی مهمتر میشود که شیوع مصرف مواد در میان جوانان دانشجو مطرح میشود. بنابراین توجه به این موضوع در بین دانشجویان از موضوعات اساسی نظامهای آموزشی بوده و میتواند گام مؤثری در شناسایی عوامل مرتبط با سوءمصرف مواد و ارائه راهکارهای مؤثر در جهت پیشگیری و درمان اختلالات سوءمصرف مواد و اعتیاد باشد.
با توجه به هزینههای بسیار بالای مبارزه با موادمخدر، درمان و نگهداری معتادان و همچنین معایب مربوط به روشهای درمان و سمزدایی، به نظر میرسد پیشگیری از سوءمصرف مواد بسیار مقرون به صرفه و کاراتر باشد. از اینرو یکی از زمینههای مهم پژوهش در زمینه سوءمصرف مواد، شناسایی عوامل خطر و محافظتکننده گرایش به مصرف مواد است.
از نظر بوتوین (2000) احتمال مصرف و گرایش به مواد در افرادی که نگرش مثبت یا خنثی نسبت به مواد دارند به مراتب بیشتر است. شروع مصرف هر نوع مادهای متعاقب نظر و باور مثبت در رابطه با مصرف آن روی میدهد. در واقع نگرشها و باورهای مثبت نسبت به مواد، تسهیلکننده شروع مصرف هستند. تیلدسلی (2000) در مطالعهای نشان داد که نگرش مثبت و استفاده همسالان از مواد غیرمجاز در تقویت گرایش دانشآموزان مدرسه به سمت مواد تأثیر داشته است.
هانسن (1992) نیز با بررسی متغیرهای واسطهای 45 مطالعه که در بین سالهای 1980 و 1990 صورت گرفت و از نظر محتوا، روش و اثربخشی ارزیابی شده بودند دوازده عامل را به عنوان متغیرهای واسطهای در مصرف مواد مخدر پیشنهاد کرده است. این عوامل عبارتند از: 1- دسترسی به مواد مخدر؛ 2- عدم تناسب مصرف مواد با ارزشها و سبک زندگی؛ 3- باورهای (درست یا نادرست) درباره پیامدهای مصرف مواد؛ 4- مقید بودن به عدم مصرف مواد؛ 5- کنترل استرس؛ 6- سطح عزت نفس؛ 7- مهارتهای مقابلهای در مقابل فشار اجتماعی؛ 8- فعالیتهای جایگزین؛ 9- مهارتهای هدفگزینی؛ 10- مهارتهای تصمیمگیری؛ 11- مهارتهای کمک به دیگران؛ 12- مهارتهای اجتماعی (ابراز وجود ارتباط و حل مسائل بین فردی).
از میان عوامل فردی میتوان به سن و جنس اشاره نمود؛ نوجوانی و جوانانی را میتوان یکی از عوامل خطرزای مصرف و سوءمصرف مواد قلمداد نمود. آمارها نشان میدهد سن شروع اعتیاد بین 16 تا 20 سالگی و دامنه سنی در معرض خطر را جوانان بین 18 تا 31 سال تشکیل میدهند. در بعضی پژوهشها ارتباط قوی بین سن نوجوانان و سوءمصرف مواد وجود دارد. اغلب پژوهشها نشان دادهاند که پسرها به احتمال بیشتری مواد را به صورت مکرر مصرف میکنند تا دخترها. محمدی در پژوهش خود (1384) نشان داد که دختران بیشتر از پسران مصرف مواد را عملی نادرست تلقی میکنند.
در سطح فردی صفات شخصیت، ویژگیهای روانی و آمادگیهای زیستی که فراتر از کنترل نوجوانان هستند، ممکن است میل به مصرف مواد را برانگیزد و آنها را در برابر آثار فیزیولوژیک مواد مستعد سازد. از دیگر عوامل فردی میتوان به عواملی چون عزت نفس پایین، اضطراب و تنش، تکانشگری، خلق افسرده، مهارتهای سازشی ضعیف، مهارتهای اجتماعی ناکارآمد و مهارتهای تحصیلی ضعیف اشاره نمود.
اعتیاد با چگونگی ادراک فرد از خود نیز رابطه دارد. معلوم شده است که افراد مبتلا، اعتماد به نفس پایینتری دارند، در رفتارهای خود، تکانشی عمل میکنند و به هنگام روبرو شدن با مشکلات، به جای برخورد مسئلهمدار و ریشهای، از آنها اجتناب میکنند، چرا که تواناییهای خود را دست کم میگیرند و خود را از پیش شکست خورده میدانند. میتوان گفت که این افراد، خودکارآمدی پایینی دارند.
خودکارآمدی به عنوان سازهای شخصیتی، قضاوتی است از جانب فرد درباره توانایی خود در بروز رفتارهای مشخصی که به اهداف معینی منجر شده یا آنکه به وی در مقابله با موقعیتهای استرسزا کمککننده باشد. به عبارت دیگر، خودکارآمدی باز نماینده حس خوشبینی نسبت به تواناییهای شخصی است، و سازهای جهان شمول است که به نظر میرسد در انگیزش انسان نقش داشته باشد. تحقیقات نشان دادهاند که خودکارآمدی بالا با کیفیت زندگی بهتر، اعتماد به نفس بالاتر، اعتیاد کمتر و نتایج درمانی بهتر رابطه دارد.
نگرش منفی و تعهد اندک نسبت به مدرسه و دانشگاه عامل خطری است که اغلب با شکست تحصیلی همراه میشود، زیرا فرد نمیتواند نقش یک دانشآموز یا دانشجو را نقشی کارآمد و پایدار ببیند. بر همین اساس غیبت، سابقه ترک تحصیل یا قصد ترک تحصیل، مصرف مواد را پیشبینی میکند (سهرابی و همکاران، 1387). در نقطه مقابل، برقراری پیوند و احساس تعلق به مدرسه، نوجوان را در برابر مصرف موادمخدر و سایر مشکلات رفتاری محافظت میکند. براساس یافتههای پژوهش محمدخانی (1385) عامل پیوند با مدرسه قویترین عامل اجتماعی است که به صورت مستقیم بر مصرف مواد اثر میگذارد. بنابراین با قویتر شدن احساس تعلق دانشآموزان نسبت به مدرسه، میزان مصرف مواد کاهش مییابد.
از دیگر عوامل گرایش به مصرف مواد، عدم آشنایی جوانان با مهارتهای زندگی است. بوتوین و همکاران (2001، 2004) از مهارتهای تصمیمگیری، مقابله با اضطراب، مهارتهای ارتباطی و جرأتآموزی یاد میکنند. نوجوانانی که قابلیتهای اجتماعی ضعیفی دارند، ممکن است به دلیل سودمندیهای اجتماعی به مصرف سیگار و الکل رو آورند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد افراد با شایستگی و مهارت اجتماعی پایین، بدترین پیش آگهی و بالاترین نرخ مصرف مواد را نشان میدهند. محیط دانشگاه با استرسهای درسی و عدم مهارت برای سازگاری با همسالان در خوابگاهها به همراه احساس رهایی از کنترل و نظارت والدین میتواند یکی از عوامل خطرآفرین برای گرایش به مصرف موادمخدر باشند.
خانواده یکی از بنیادیترین عوامل مؤثر در مصرف یا عدم مصرف مواد فرزندان به شمار میرود؛ سابقه مصرف مواد یکی از عوامل خطر مهم است، در رابطه با مصرف مواد توسط اعضای خانواده، وست و پرینز (1987، نقل از میلر، لستنیگ و اسمیت، 2001)، بیان کردهاند که در مقایسه با کودکان والدین غیرالکلی، کودکان والدین الکلی چهار برابر بیشتر در معرض خطر الکلی شدن قرار دارند. کودکان دارای والدین مصرفکننده الکل نسبت به سایر کودکان به صورت معناداری در عوامل روانی اجتماعی، توانمندیهای خانوادگی/ شخصی و پیوند با مدرسه، پایینتر و از نظر عوامل خطرزا در حوزههای خلق و خو، احساسات و افکار و رفتار، بالاتر بودند. از سوی دیگر نگرش مثبت والدین به مصرف مواد، احتمال اینکه نوجوانان به سوءمصرف مواد روی بیاورند را بیشتر میکند و اعتقاد به ضدارزش بودن مصرف مواد در خانواده از احتمال گرایش فرزندان به مصرف مواد میکاهد.
عقاید مذهبی معمولاً عامل بازدارنده سوءمصرف موادمخدر محسوب میشوند. مذهبی بودن علاوه بر اینکه نوجوان را در برابر مشکلات مصرف مواد حفاظت میکند، کودکان معتادان به تریاک را نیز که به شدت در معرض خطر مصرف مواد قرار دارند حفاظت میکند (کوئینگ، 1998). افرادی که از دینداری بالایی برخوردارند سازگاری بهتری با موقعیتهای استرسزا دارند، میزان پایینتری از هیجانات منفی و افسردگی را تجربه میکنند، اضطراب کمتری دارند، از مصرف مواد روانگردان و الکل پرهیز میکنند و از حمایت اجتماعی بالاتری برخوردارند. آنها به دلیل اتخاذ شیوههای سالم در زندگی امید به زندگی بهتری نیز نسبت به افراد عادی دارند.
با توجه به آنچه که ذکر شد، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که از میان عوامل مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی، کدام یک از عوامل نقش بیشتری در پیشبینی گرایش یا عدم گرایش به مواد دارند؟ برای بررسی این مساله براساس ادبیات موجود، عواملی چون دسترسی به مواد، وضعیت اجتماعی- اقتصادی، عزت نفس، خودکارآمدی، مهارتهای زندگی، پرخاشگری، نگرش والدین نسبت به مواد و رابطه خانوادگی مدنظر قرار گرفت.
روش پژوهش
این پژوهش از حیث هدف یک پژوهش بنیادی و از نظر روش یک پژوهش همبستگی است.
جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری
جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد بندرعباس در سال تحصیلی 89-1388 است. از میان افراد جامعه فوق با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای و براساس فرمول کوکران تعداد 350 نفر انتخاب شدند. از مجموع پرسشنامههای تکمیلی 40 پرسشنامه به دلیل نقص اطلاعات کنار گذاشته شده و 310 پرسشنامه (150 نفر مرد و 160 نفر زن) مورد تحلیل قرار گرفت. 4/57 درصد از افراد مجرد و 6/42 درصد متأهل بودند. حدود 57 درصد از گروه نمونه در دامنه سنی 18 تا 25 سال و 40 درصد نیز در دامنه سنی 25 تا 35 سال قرار داشتند.
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل خطر و محافظتکننده گرایش به مصرف مواد در دانشجویان دانشگاه آزاد بندرعباس انجام گرفت. نخستین عواملی که مورد بحث قرار میگیرند، سه عامل جمعیتشناختی مطرح در این حوزه یعنی جنسیت، سن و وضعیت تأهل هستند.
در مورد جنسیت یافتههای پژوهش نشان داد که میانگین گرایش به مصرف مواد در بین دانشجویان دختر و پسر به طور معناداری متفاوت است و این میانگین در دانشجویان پسر بیشتر از دختران است. این یافته با یافتههای پژوهشهای محمدی (1384)، ملچیور، چستانگ و گولدبرگ (2007) همسو شده است. همانگونه که در مقدمه نیز اشاره شد، در تبیین این موضوع محمدی (1384) نشان داد که دختران بیشتر از پسران مصرف مواد را عملی نادرست تلقی میکنند. البته برخی از پژوهشهای اخیر نشان داده است که میزان مصرف مواد در میان زنان نیز افزایش قابل توجهی داشته و در برخی پژوهشها با میزان مصرف مواد در مردان تفاوت معنیداری ندارد (وارنر- اسمیت و همکاران، 2001).
در مورد تأثیر طبقه سنی بر گرایش به مصرف مواد، نتایج نشان داد که تفاوت معنیداری بین طبقات مختلف سنی از نظر گرایش به مصرف مواد وجود ندارد. این یافته با یافتههای اغلب پژوهشهای پیشین ناهمسو است. چرا که بر اساس یافتههای پیشین میزان شیوع مصرف مواد در طبقات سنی جوان تر بیشتر است (زرانی، 1385؛ سهرابی و همکاران، 1387)، که این موضوع حاکی از میل به مصرف بیشتر در این سنین است. در این خصوص میتوان یک تبیین احتمالی ارایه نمود و آن اینکه، ممکن است متأهل بودن به عنوان یک عامل محافظتکننده در این بین دخیل باشد، چرا که تعداد قابل توجهی از دانشجویان گروه نمونه (حدود 43 درصد) متأهل بودند و تحلیلها نشان داد که میزان گزایش به مصرف مواد در میان متأهلها به شکل معناداری پایینتر از مجردها است. در ادبیات مربوط به آسیبشناسی روانی از تأهل به عنوان یکی از عوامل پیشگیریکننده یاد میشود (سلیگمن و روزنهان، 1995). همسو با این موضوع نتیجه این پژوهش نشان داد که میانگین نمره گرایش به مصرف مواد مجردها به شکل معنیداری بالاتر از متأهلها است.
براساس یافتههای پژوهش، نگرش مذهبی یکی از همبستههای منفی معنیدار با گرایش به مصرف مواد است. نگرش مذهبی و عامل دینداری امروزه در اغلب پژوهشهای حوزه سلامت روان مشاهده میشود. محققان سلامت روانی و جسمی، یافتههای رو به رشدی پیدا کردهاند که حاکی از این است که زندگی معنوی انسان با بهزیستی جسمی و روانی وی رابطه دارد (اوکنار، کوب و اوکنار، 2003). افرادی که از دینداری بالایی برخوردارند سازگاری بهتری با موقعیتهای استرسزا دارند، میزان پایینتری از هیجانات منفی و افسردگی را تجربه میکنند، اضطراب کمتری دارند، از مصرف مواد روانگردان و الکل پرهیز میکنند و از حمایت اجتماعی بالاتری برخوردارند. آنها به دلیل اتخاذ شیوههای سالم در زندگی امید به زندگی بالاتری نیز نسبت به افراد عادی دارند (کوئنیگ و کوهن، 2002).
از دیگر همبستههای منفی گرایش به مصرف مواد، عزت نفس و خودکارآمدی است. این یافته با یافتههای وارن، استین و گرلا (2007) و پتریاتیس و همکاران (1995) همسو شده است. این یافته بر اساس نظریه تحقیر خود، قابل تبیین است. این نظریه، عامل اصلی در سوءمصرف مواد را به عزت نفس عمومی فرد مربوط می داند. قرار داشتن مکرر در معرض ارزیابیهای منفی و انتقادات دیگران باعث افت عزت نفس، تحقیر خود و احساس عدم کفایت در برخی صفات مورد پذیرش میشود. این امر میتواند زمینهساز ارتباط نوجوان با آن دسته از همسالان منحرفی شود که احساس ارزش خود را در وی تقویت میکنند (کاپلان، مارتین، رابینز، 1984).
براساس پژوهش ها، عامل پیوند با مدرسه قوی ترین عامل اجتماعی است که به صورت مستقیم بر مصرف مواد اثر میگذارد. بنابراین با قویتر شدن احساس تعلق دانشآموزان نسبت به مدرسه، میزان مصرف مواد کاهش مییابد. بر اساس نظریههای تعلق اجتماعی و الگوی بومشناسی اجتماعی روی آوردن به همسالان مصرفکننده مواد در نوجوانانی که نسبت به مدرسه احساس تعلق ندارند و آن را محیطی منفی میبینند، بیشتر است (طارمیان، 1378، کامپفر و ترنر، 1991). از سوی دیگر نگرش منفی به محیط تحصیلی موجب افت تحصیلی شده و بر اساس مطالعات طولی سوءمصرف مواد در میان نوجوانانی که وضعیت تحصیلی ضعیفی دارند، شایعتر است (پترتیس، فلی و میلر، 1995).
نگرش مثبت والدین به مواد نیز از عواملی است که همبستگی مثبت معناداری با گرایش به مصرف مواد دارد. این یافته مؤید یافته سهرابی و همکاران (1387) است مبنی بر اینکه نگرش مثبت والدین به مصرف مواد، احتمال اینکه نوجوانان به سوءمصرف مواد روی بیاورند را بیشتر میکند و اعتقاد به ضدارزش بودن مصرف مواد در خانواده از احتمال گرایش فرزندان به مصرف مواد میکاهد. یافته فوق با بخشی از نظریه عمل متکی بر استدلال (آجزن و فیش بین، 1980؛ آجزن، 1985) قابل تبیین است. این نظریه به ارتباط میان اطلاعات و نگرشها و نگرشها و رفتار تأکید میکند و بر دو فرض مهم مبتنی است. فرض اول آنکه رفتارهای انسان تحت کنترل اراده اوست و توسط مقاصد و کلام فرد پیشبینی میشود. و فرض دوم آنکه انسانها معقول عمل کرده و قبل از اقدام به عمل، نتایج عمل خود را در نظر میگیرند. براساس این نظریه تصمیمگیری نوجوان تحت تأثیر دو متغیر شناختی است؛ اول تصمیم نوجوان برای مصرف که متأثر از نگرش وی در مورد مصرف مواد است. آجزن و فیش بین، با تکیه بر رویکرد «انتظار- ارزش» معتقدند که نگرشهای مربوط به مواد مخدر، هم تابع آثار و عوارض شخصی است که نوجوان از مصرف آزمایشی ماده انتظار دارد و هم تابع ارزشهای عاطفیای است که نوجوان برای پیامدهای رفتار خود قائل میشود. اگر منفعتی که نوجوان از مصرف مواد انتظار دارد بیش از انرژی و هزینهای باشد که صرف آن میکند، نگرش مثبتی به مصرف مواد پیدا میکند.
متغیر دوم مؤید این مطلب است که اگر دوستان نزدیک و اعضای خانواده نوجوان مصرف آزمایشی مواد را تأیید کنند، تمایل نوجوان به مصرف ماده بیشتر میشود. این تمایل با مصرف آزمایشی ماده در همسالان و بزرگسالان، بیشتر میشود. نظریه یادگیری اجتماعی نیز با تأکید بر نقش الگوگیری کودکان از والدین در رفتار آنها، میتواند در تبیین تأثیر نگرش مثبت والدین به مواد بر گرایش کودکان به مصرف مواد، راهگشا باشد.
بالاترین میزان همبستگی بین گرایش به مصرف مواد و عوامل خطر و محافظتکننده، مربوط به ارتباط گرایش به مواد با مهارتهای اجتماعی است. این یافته با یافتههای بوتوین و همکاران (2001؛ 2004) و سهرابی و همکاران (1387) همسو شده است. همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد، نوجوانانی که قابلیتهای اجتماعی ضعیفی دارند، ممکن است به دلیل سودمندیهای اجتماعی به مصرف سیگار و الکل رو آورند. از نظر شدلر و بلاک (1990) بعید نیست که نوجوانان و جوانان از موادمخدر به منزله راهی برای مقابله با مشکلات، احساسات منفی و موقعیتهای فشارزا استفاده نمایند. بر همین اساس هدف از ارتقاء مهارتهای اجتماعی و فردی در قالب مهارتهای زندگی، غلبه یافتن بر ضعف هایی است که گمان میرود خطر سوءمصرف مواد را افزایش میدهند.
علیرغم اینکه در پژوهشهای پیشین بر نقش عواملی مانند اوقات فراغت، رابطه خانوادگی، دسترسی به مواد و وضعیت اجتماعی اقتصادی خانواده، در مصرف مواد توسط نوجوانان تأکید شده است، همبستگی این عوامل با گرایش به مصرف مواد در پژوهش حاضر معنیدار نشد. به نظر میرسد این موضوع نیازمند بررسیهای بیشتری است.
برای بررسی اینکه از مجموعه عوامل خطرزا و محافظتکننده مصرف مواد کدام یک توان پیشبینی یا محافظتکنندگی بیشتری دارند از تحلیل رگرسیون استفاده گردید. نتایج تحلیل حاکی از این بود که مهارتهای اجتماعی، نگرش مذهبی و پرخاشگری عمدهترین پیشبینیکنندههای گرایش به مصرف مواد هستند.
یافتههای پژوهش حاضر به شکل مطلوبی بر اساس الگوی یادگیری اجتماعی چند مرحلهای قابل تبیین است. این الگو فرایندهای یادگیری اجتماعی را با یک سری ویژگیهای درون فردی مانند اعتماد به نفس پایین، مهارتهای ضعیف مقابلهای و مهارتهای اجتماعی ضعیف ترکیب میکند و در قالب یک الگوی سه مرحلهای به توجیه سوءمصرف مواد میپردازد. اولین مرحله مربوط به نخستین تجربیات نوجوان در ارتباط با مواد است. در این مرحله نوجوان از چند راه به سمت مصرف مواد کشیده میشود. اول سیستم ارزشهای فردی که به جای هدفهای بلند مدت معمول در خانواده، تحصیل و مذهب به هدفهای فعلی و کوتاه مدت توجه دارد؛ دوم والدینی که نمیتوانند حمایت، نظارت، گرمی و انضباط را به نوجوان انتقال دهند؛ سوم مشاهده والدینی که در برابر دیدگان نوجوان مواد مصرف میکنند. دومین مرحله مربوط به اولین تجربه آزمایشی و ناشی از نقایص و کاستیهای مهارتهای اجتماعی در نوجوان است. وجود سابقه مصرف در گذشته، عدم جرأتورزی، ناتوانی در همدلی و سازگاری مطلوب با اطرافیان وی را به سوی همسالان منحرف میکشد. سومین مرحله مربوط به حرکت نوجوان به سمت مصرف دائمی مواد است که تحت تأثیر چند عامل است. اول مصرف مواد توسط والدینش را مشاهده کند؛ دوم همسالانی داشته باشد که مصرف آزمایشی مواد را تأیید کنند؛ سوم از نظر هیجانی آشفته و تحت فشار باشد؛ چهارم مهارتهای سازشی و مقابلهای ضعیفی داشته باشد (سیمونز و همکاران، 1988).
مدل تلفیقی مصرف مواد بوتوین (2000) نیز، عوامل کلیدی مرتبط با شروع مصرف مواد را به گونهای منسجم با یکدیگر تلفیق کرده است. بر اساس این مدل افرادی که باورهای هنجاری درباره الکل، سیگار و سایر مواد دارند، و از مهارتهای اجتماعی و فردی و مهارتهای جرأتمندی ضعیفی برای مقاومت در برابر مصرف مواد، برخوردار هستند، بیشتر تحت تأثیر نفوذهای اجتماعی قرار میگیرند. همچنین عوامل اجتماعی ترویجکننده مصرف الکل، سیگار و سایر مواد احتمالاً در مورد افرادی که از نظر روانشناختی آسیبپذیر هستند، به عنوان مثال دچار اضطراب اجتماعی، عزت نفس پایین، خودکارآمدی ضعیف و ناراحتی روانی هستند، بیشتر تأثیرگذار میباشند.
در پایان ذکر دو نکته ضروری است: نخست اینکه پژوهش حاضر همسو با پژوهشهای پیشین جمعیت جوان دانشجو را از جمعیتهای در معرض خطر میداند و بر این اساس به مسئولین امر این نکته را یادآوری میکند که به مسایل جوانان توجه ویژهای داشته باشند؛ دوم اینکه با توجه به پیشبینی واریانس قابل توجهی از گرایش به مصرف مواد توسط مهارتهای زندگی و باورهای مذهبی، پیشنهاد میگردد برنامه آموزش مهارتهای زندگی و نهادینه کردن باورهای دینی در فرزندان این مرز و بوم مد نظر مسئولین امر قرار گیرد. بدیهی است که اگر این آموزشها از دوران ابتدایی آغاز گردد و تداوم داشته باشد، نتایج مطلوبی در دوران نوجوانی و جوانی خواهد داشت.
منابع
- براتی بختیاری، سیامک (1376). بررسی رابطه ساده و چندگانه خودکارآمدی، عزت نفس و خودپایی با عملکرد تحصیلی در دانشآموزان. پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهید چمران اهواز.
- بوالهری، جعفر؛ طارمیان، فرهاد؛ پیروی، حمید (1385). شیوعشناسی مصرف مواد و عوامل خطر و محافظتکننده در دانشجویان شهر تهران. تهران: دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
- بیگی، عباس (1388). هنجاریابی مقیاس مهارتهای زندگی بر روی دانشجویان دانشگاه پیام نور. گزارش پژوهش دانشگاه پیام نور دلیجان.
- خدایاری فرد، محمد؛ شهابی، روح الله؛ اکبری زردخانه، سعید (1388). دینداری، خودکنترلی و گرایش به مصرف مواد در دانشجویان. فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، 34، 130-115.
- زرانی، فریبا (1385). طرح جامع پیشگیری از مصرف مواد در دانشگاهها، مجموعه برنامههای پیشنهادی برای پیشگیری از مصرف مواد در میان دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور. چاپ اول. تهران: جهاددانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی.
- سلیگمن، مارتین و روزنهان، دیوید. (1995). روانشناسی نابهنجاری (ترجمه یحیی سیدمحمدی، 1385). ج 2. تهران: نشر ارسباران.
- سهرابی، فرامرز؛ اکبری زردخانه، سعید؛ ترقیجاه، صدیقه؛ فلسفینژاد، محمدرضا؛ یعقوبی، حمید (1387). بررسی شیوعشناسی مصرف مواد در دانشجویان دانشگاههای دولتی در سال 86-1385. گزارش پژوهش دفتر مرکزی وزارت علوم.
- طارمیان، فرهاد. (1378). سوءمصرف موادمخدر در نوجوانان: مفاهیم، نظریهها و پیشگیری. دفتر اجرایی پیشگیری از سوءمصرف مواد مخدر. وزارت آموزش و پرورش. انتشارات تربیت.
- محمدخانی، شهرام (1385). مدل ساختاری مصرف مواد در نوجوانان در معرض خطر: ارزیابی اثر آموزش مهارتهای زندگی بر عوامل میانجی مصرف مواد. پایاننامه دکتری، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
- محمدی، مسعود (1384). بررسی عوامل مژثر بر تابآوری در افراد در معرض خطر سوءمصرف مواد. پایاننامه دکتری، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
- محمدی، محمد (1387). یافتههای موجود و چالشهای پیش رو سوءمصرف مواد توسط دختران و زنان. فصلنامه اعتیاد، 3، 55-53.
افزایش تمایل دختران دانشجو به داروهای روانگردان
مدیرکل فرهنگی
و پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت: بنابر تحقیقات انجام شده مشخص شد که
امروزه تمایل دختران دانشجو به داروهای روانگردان و مخدر افزایش یافته که این امر
برای جامعه ما جای نگرانی دارد.
حمید صرامی در حاشیه برگزاری دوره آموزشی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در جمع
خبرنگاران با اشاره به دلایل افزایش گرایش افراد به مواد مخدر اظهار داشت: افزایش
گرایش افراد به مواد مخدر دلایل گستردهای را شامل میشود که از جمله آنها رشد
اختلالات اخلاقی مانند اضطراب و استرس در جامعه بهویژه در بین زنان است.
او افزود: باتوجه به تحقیقاتی که در سال 92 انجام شد، 23.6 درصد از جمعیت 15 تا 64
سال دارای اختلالات اخلاقی هستند که آمار زنان مبتلا به این اختلالات بیش از مردان
است و به همین دلیل نیز شیب گرایش به مواد مخدر در دختران و زنان چند برابر بیشتر
از مردان است.
مشاور دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور تصریح کرد: یکی دیگر از دلایل گرایش
زنان و دختران به مصرف مواد، فقدان و فقر اطلاعات در زمینه گرایش به مصرف مواد در
راستای یافتن آرامش، لذت کاذب و رهایی از اضطرابها و افسردگیها در بین زنان است.
زمینههای گسترش اعتیاد شناسایی و رفع شود
صرامی خاطرنشان کرد: دلایل دیگر نیز در این زمینه دخیل هستند که یکی از آنها کمبود
تفریحات کافی برای نوجوانان و جوانان است که این امر در تمام استانها و استان
مرکزی الگوی یکسانی دارد و سبب ایجاد زمینهای برای گرایش جوانان و نوجوانان به
مصرف مواد مخدر شده است.
او با اشاره به وضعیت اعتیاد زنان در کشور گفت: سال 86 ارزیابی در رابطه با سوءمصرف
مواد در سطح کشور انجام شد که در این ارزیابی مشخص شد حدود 5 درصد از دختران و
زنان در جامعه به مصرف مواد گرایش پیدا کردهاند.
دبیر اتاقهای فکر ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور بیان داشت: این رقم در ارزیابی
سال 90 حدود دو برابر رشد داشته و به 9.3 درصد رسیده است که این امر برای جامعه ما
جای تاسف دارد.
انتقال آموزش و مهارت به دانشجویان در زمینه مواد مخدر گسترش یابد
صرامی ادامه داد: بنابر تحقیقات انجام شده مشخص شد که امروزه تمایل دختران دانشجو
به داروهای روانگردان و مخدر افزایش یافته که این امر برای جامعه ما جای نگرانی
دارد و امید ما بر این است که باتوجه به آغاز سال تحصیلی، حوزه فرهنگی دانشگاهها
در زمینه انتقال آموزش و مهارت به دانشجویان با جدیت و حساسیت بیشتری کار کرده و
تلاش خود را در این رابطه مضاعف کنند.
او عنوان کرد: در حال حاضر الگوی مصرف غالب مواد مخدر در کشور به ترتیب تریاک،
شیشه، مواد توهمزای حشیش، گل، ماریجوانا و هروئین است که با توجه به مضرات بسیار
زیادی که ماده گل و ماریجوانا دارند دستگاههای فرهنگی باید در رابطه با این دو
ماده تلاش بیشتری داشته باشند.
دبیر اتاقهای فکر ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور افزود: امروزه مصرف مواد از
جامعه مردان فراتر رفته و در جامعه زنان نیز تسری یافته و زنان نیز برای مصرف مواد
مخدر از الگوی مردان تبعیت میکنند که باید در این زمینه اطلاعات کافی به زنان
داده شده و آنها را از مضرات این مواد مطلع کرد.
21 درصد از کارگران صنعت،
اعتیاد دارند
صرامی با اشاره به وضعیت استان مرکزی در حوزه مواد مخدر گفت: استان مرکزی یکی از
استانهایی است که رتبه قابل قبولی در حوزه اعتیاد در کشور را به خود اختصاص داده
است.
او ادامه داد: طبق تحقیق ملی انجام شده در سال 93، حدود 21 درصد از کارگران صنایع
کشور گرفتار مصرف مواد هستند و به همین منظور انتظار ما از مدیران صنایع استان
مرکزی تلاش مضاعف در راستای ایمنسازی کارگران در حوزه اعتیاد است و در این زمینه
دستگاههای فرهنگی باید فعالیت خود را بیشتر کرده و به معضل اعتیاد توجه بیستری
داشته
باشند.
دبیر اتاقهای فکر ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور افزود: در جامعه امروز اعتیاد هر
روز بیش از روز گذشته گسترش مییابد و به همین دلیل باید در این حوزه به
توانمندسازی و ایمنسازی نوجوانان و جوانان توجه ویژه شده و اقدامات لازم در این
راستا انجام شود.