تو که میدانی... آدم وقتی زیاد دلش گرفته باشد غروب خورشید را دوست میدارد...
سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۳۲ ب.ظ
من یک روز چهل و سه بار غروب خورشید را دیدم!
تو که میدانی... آدم وقتی زیاد دلش گرفته باشد غروب خورشید را دوست میدارد...
- پس تو آن روز که چهل و سه بار غروب خورشید را تماشا کردی زیاد دلت گرفته بود؟
📕 #شازده_کوچولو
✍🏻 #آنتوان_دوسنت_اگزوپری
او فرزند سوم کنت ژان دو سنتاگزوپری بازرس بیمه در جنوب فرانسه و ماری دو فونسکلومب، اشرافزادهای فرانسوی، بود و در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۰۰ در شهر لیون به دنیا آمد. پدر و مادر او اهل لیون نبودند و در آن شهر نیز سکونت نداشتند، بنابراین تولد آنتوان در لیون کاملاً اتّفاقی بود. علیرغم فقر خانواده دو سنت اگزوپری یکی از اصیلترین خانوادههای اشرافی جنوب فرانسه بود. چهار سال بیشتر نداشت که پدرش مُرد و مادرش به تنهایی نگهداری و تربیت او را به عهده گرفت.
دوران کودکی او با یک برادر و دو خواهر در سنموریس و مول که املاک مادربزرگش در آنجا بود سپری شد و دورهٔ دبستان را در مان به پایان رسانید. در مان او شاهد آزمایشهای برادران رایت، مخترعان هواپیما بود، که در صدد فروش اختراعشان به دولت فرانسه بودند.
او اولین پروازش را در فرودگاهمان تجربه کرد. در آغاز دورهٔ دبیرستان نزد یکی از استادان موسیقی به آموختن ویلن پرداخت. در ۱۹۱۴ برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. آنتوان در دوران تحصیل در دبستان و دانشکده گاهی ذوق و قریحهٔ شاعری و نویسندگی خود را با نگاشتن و سرودن میآزمود و اغلب نیز مورد تشویق و تقدیر دبیران و استادانش قرار میگرفت، اما در کل دانش آموز متوسطی بود که به سهل انگاری معروف بود. در سال ۱۹۱۷ تنها برادرش فرانسوا به بیماری روماتیسم قلبی درگذشت و بار مسئولیّت خانواده یکباره به گردن او افتاد.
بعد از دریافت دیپلم خانواده اگزوپری او را تشویق کردند تا وارد نیروی دریایی شود که محل خدمت بسیاری از اشرافزادگان فرانسوی بود. اما اگزوپری، که علاقهای به نیروی دریایی نداشت، نتوانست به دانشگاه نیروی دریایی راه یابد و دو بار در امتحان ورودی این مدرسه مردود شد. بعد از شکست در ورود به مدرسه نیروی دریایی او برای انجام خدمت نظام وظیفه به نیروی هوایی فرانسه پیوست. او با زیرپا گذاشتن مقررات به فراگیری خلبانی پرداخت و گواهینامه پرواز خود را دریافت کرد. او همچنین در امتحانات افسری نیروی هوایی پذیرفته شد و برای خدمت به مراکش فرستاده شد. در سال ۱۹۲۳ بعد از اتمام خدمت سربازی قصد داشت به زندگی معمولی خود بازگردد و حتی مدتی نیز به کارهای گوناگون پرداخت، ولی بالاخره با راهنمایی و اصرار یکی از فرماندهان نیروی هوایی که سخت به او علاقهمند بود، به خدمت دائمی ارتش درآمد.
بعد با پروازهای بسیارش به سرزمینهای گوناگون و به میان ملّتهای مختلف با زیباییهای طبیعت و چشماندازهای متنوّع جهان و با جامعههای گوناگون آشنا شد و طبع حسّاس و نکته سنجش بیش از پیش الهام گرفت و از هر خرمنی خوشهای یافت.
سالها در راههای هوایی فرانسه-آفریقا و فرانسه-آمریکای جنوبی پرواز کرد.
در ۱۹۲۳ پس از پایان خدمت نظام به پاریس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همین زمان بود که نویسندگی را آغاز کرد.
سنت اگزوپری جوان به دختر زیبایی دل بسته بود که خانواده دختر به سبب زندگی نامنظم و پرحادثه هوایی با ازدواج آن دو مخالفت کردند. نشانهای از این عشق را در اولین اثرش به نام «پیک جنوب» Courrier Sud (1929) میتوان دید. در سال ۱۹۲۵ داستان کوتاهی از او به نام «مانون» در یکی از گاهنامههای پاریس چاپ شد امّا کسی او را در زمرهٔ نویسندگان بهشمار نیاورد، و خود او نیز هنوز به راستی گمان نویسندگی به خود نمیبُرد. در همین اوان بود که برای یک مأموریت سیاسی به میان قبایل صحرانشین مور در جنوب مراکش رفت و چون به خوبی از عهده اجرای این مأموریّت برآمد مورد تشویق فرماندهان و زمامداران وقت قرار گرفت. «پیک جنوب» اثر دیگر اگزوپری یادگار زمانی است که نویسندهٔ هوانورد در میان قبایل صحرانشین مراکش به سر میبرد. هنگام بازگشت به فرانسه نخستین ره آوردی که با خود آورد، دستنویس کتاب پیک جنوب بود. او این نوشته را به وسیلهٔ پسر عمویش به چند تن از ادیبان و نویسندگان فرانسه نشان داد، و آنان بیش از حدّ انتظار تشویقش کردند. در همین اوان یکی از ناشران سرشناس پاریس قراردادی برای انتشار پیک جنوب و چند نوشته دیگر با او بست و آنگاه اگزوپری به ارزش کار خود پی برد.
در سال ۱۹۲۷ برای انجام مأموریت دیگری به آمریکای جنوبی رفت و در آنجا وقت بیشتری برای پیگیری افکار خویش یافت. دو کتاب جالب او به نام «زمین انسانها» و «پرواز شبانه» یادگار آن زمان است. شهرت نویسنده با انتشار داستان «پرواز شبانه» Vol de Nuit آغاز شد که با مقدمهای از آندره ژید در ۱۹۳۱ انتشار یافت و موفقیت قابل ملاحظهای به دست آورد. حوادث داستان در آمریکای جنوبی میگذرد و نمودار خطرهایی است که خلبان در طی توفانی سهمگین با آن روبرو میگردد و همه کوشش خود را در راه انجام وظیفه به کار میبرد.
پرواز شبانه داستانی است در ستایش انسان و صداقت او در به پایان رساندن مسئولیت اجتماعی و آگاهی دادن از احساس و ندای درون آدمی. این داستان برنده جایزه فمینا گشت. سنتاگزوپری در طی یکی از پروازهایش که با سِمَتِ خبرنگار به اسپانیا رفته بود، مجروح گشت و ماهها در نیویورک دوران نقاهت را گذراند. در این دوره «زمین انسانها» Terre des Hommes را نوشت که در۱۹۳۸ منتشر شد. نویسنده در این اثر نشان میدهد که چگونه انسانی که در فضای بیپایان خود را تنها مییابد، هر کوه، هر دره و هر خانه را مصاحبی میانگارد که در واقع نیز نمیداند دوست است یا دشمن. سنت اگزوپری در این داستان تجربه غمانگیز زندگی را با تحلیلی درونی آمیختهاست که از طراوت و لطف فراوان سرشار است. زمین انسانها به دریافت جایزه بزرگ آکادمی فرانسه نایل آمد.
در سال ۱۹۳۰ بار دیگر به فرانسه بازگشت و در شهر آگه که مادر و خواهرش هنوز در آنجا اقامت داشتند، عروسی کرد. در سال ۱۹۴۱ اثر زیبای او به نام پرواز شبانه که مورد تقدیر و تحسین آندره ژید نویسندهٔ بزرگ فرانسوی واقع شده بود، منتشر گردید و چندی نگذشت که به چند زبان اروپایی ترجمه شد و مقام ادبی و شخصیّت هنری اگزوپری را به اثبات رسانید.
در سال ۱۹۳۵ با هواپیمای خود در کشورهای مدیترانهای سفر کرد و بیش از پیش با زیباییهای محیط آشنا شد.
سپس در کشورهای آلمان و اتّحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا به گردش پرداخت و از هریک از آن کشورها و از این «سفرهای تفریحی» نوشتهای اندوخت و ارمغانی آورد که در روزنامهها و مجلّههای پاریس به چاپ میرسید.
در سال ۱۹۳۷ از آمریکا بازگشت ولی چون بر اثر سانحه هوایی که در گواتمالا برای هواپیمای او پیشآمد، سخت آسیب دیده بود، مدّتی بستری شد.
در سال ۱۹۳۹ اثر معروف اگزوپری به نام زمین انسانها برای نخستین بار منتشر شد و چندان مورد توجّه واقع شد که از طرف فرهنگستان فرانسه به دریافت جایزه نایل شد. اگزوپری در همان سال به آلمان رفت.
پس از تسلیم کشور فرانسه به آلمان، اگزوپری به آمریکا مسافرت کرد و کتابهایی چون قلعه، خلبان جنگی و پس از آن شازده کوچولو را در این دوران منتشر کرد. او کتابی بنام «خلبان جنگ» Pilote de guerre منتشر کرد که گزارشی بود از ناامیدیها و واکنشهای روحیِ یک خلبان، در برابر خطرهای مرگ و اندیشهها و القای شهامت و پایداری. اثر کوچکی که در آمریکا نوشته شده بود به نام «نامه. به یک گروگان» Letter a un otage در ۱۹۴۳ منتشر شد. حوادث این داستان در ۱۹۴۰ به هنگامی میگذرد که نویسنده از لیسبون، پایتخت پرتغال، پرواز میکند و آخرین نگاهش را به اروپای تاریک که درچنگال بمب و دیوانگی اسیر است، میافکند. به چشم او حتی کشورهایی چون پرتغال که ظاهراً از جنگ برکنار است، غمزدهتر از کشورهای مورد تهدید یا ویران شده به نظر میآید و با آنکه مردمش آسایشی دارند، همه چیز در شبحی غمانگیز فرورفتهاست.
در ۱۹۴۳ شاهکار سنتاگزوپری به نام شازده کوچولو Le Petit Prince انتشار یافت که حوادث شگفتانگیز آن با نکتههای دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهمترین آثار سنت اگزوپری بهشمار میرود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثهای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی دادهاست.
خرابی دستگاه هواپیما، خلبان را به فرود اجباری در دل آفریقا وامیدارد و از میان هزاران ساکن منطقه پسربچهای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه میکند؛ پسربچهای که اصلاً به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسشهایی را مطرح میکند که خود موضوع داستان قرار میگیرد. شازده کوچولو از کتابهای کمنظیر برای کودکان و شاهکاری جاویدان است که در آن تصویرهای ذهنی با عمق فلسفی آمیختهاست. او این کتاب را در سال ۱۹۴۰ در نیویورک نوشتهاست. در این اثر خیالانگیز و زیبا فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی در خلال سطرها به سادهترین و در عین حال ژرفترین شکل تجزیه و تحلیل شده و نویسنده در سرتاسر کتاب کسانی را که با غوطه ور شدن و دل بستن به مادّیات و پایبندی به تعصّبها و خودخواهیها و اندیشههای خُرافی بیجا از راستی و پاکی و خوی انسانی به دور افتادهاند، زیر نام آدم بزرگها به باد تمسخر گرفتهاست.
@nevisandbdonya
۹۷/۰۵/۰۹