کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

از لحظات لذت ببریم. لحظه لحظه ها، دقایق و ساعت زندگی مان را می سازند
زندگی را زیبا نقاشی کنیم
راه های ارتباطی با ما
Telegram: @CnHamid
Instagram: mddrngiprnd
Www.CnHamid.ir

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید


حامد یعقوبی

ویژه‌نامه سعدی کرگدن لنگ عکس جلد بود. یادداشت‌ها رسیده بودند، گفت‌وگوها انجام شده بود، به حد کافی مخاطبان را در جریان این ویژه‌نامه قرار داده بودیم و می‌دانستیم پرونده متفاوتی بسته‌ایم اما هنوز به نتیجه نرسیده بودیم که عکس جلد این شماره متفاوت چه چیزی می‌تواند باشد. دو سه شب قبل از خروجی در خانه آقای میرفتاح نشسته بودیم و گپ می‌زدیم. ایشان ارادت مثال‌زدنی به شیخ دارد، یعنی تا جایی که حافظه‌ام یاری می‌کند شب نشینی‌های ما بی سعدی‌خوانی نبوده است. مولانا و حافظ و سنایی و عطار و ابن عربی و عزیزالدین نسفی نیز جای مهمی در شب‌نشینی‌های ما داشته‌اند اما سعدی جایگاهی داشت که کسی را یارای رقابت با او نبود. خاطرم هست سید مشغول نوشتن سرمقاله‌اش بود که گفت: دقت کردی ضیاءالدین دری چقدر شبیه سعدی است؟ من خندیدم و چیزی به کشف سید اضافه کردم چون خیال می‌کردم دارد شوخی می‌کند و همه چیز را حول محور سعدی می‌بیند ولی وقتی به نقاشی‌هایی که به مدد خیال از روی چهره شیخ کشیده‌اند رجوع کردم دیدم راست می‌گوید‌. چشم‌ها، بینی، کشیدگی صورت و ابروهای تقریبا پرپشت می‌توانست از او یک سعدی معاصر درست کند. قرار شد ایشان موضوع را با آقای دری درمیان بگذارد و نتیجه را به ما اطلاع بدهد. ظاهرا آقای دری همان اول پذیرفته بود که بیاید و در دفتر مجله گریم شود به شرط آنکه ز مجلس سخن به در نرود، یعنی به دلایلی که نزد خودشان باقی ماند تصمیم گرفته بودند کسی نفهمد این سعدی گریم شده روی جلد که بهروز غریب‌پور و احمد محیط طبابایی و احمد طالبی‌نژاد و بچه‌های کرگدن دورش را گرفته‌اند و پشت یک میز کوچک آخوندی نشسته و دارد به اطراف نگاه می‌کند، کارگردان کیف انگلیسی و کلاه‌پهلوی است. همه چیز طبق برنامه‌ریزی و پیش‌بینی جلو رفت، ایشان با لباس قدمایی گریم شد و دستاری شبیه دستار سعدی روی سرش گذاشت و آمد نشست روی فرشی که توی حیاط کرگدن پهن کرده بودیم. روز خوبی بود، جلد جذابی هم از کار درآمد طوری که هر کسی آن شماره مجله را دید طرح جلد متفاوتش را تحسین کرد. صبح که شنیدم آقای دری به رحمت خدا رفته یاد آن روز افتادم و دیدم بد نیست به این بهانه علاوه بر نوشتن این یادداشت خدابیامرزی، راز مشترک او و سعدی را فاش کنم و از زبان سعدی برای آن مرحوم و خودمان عفو و بخشش بخواهم:
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندهٔ خاکسار
به امید عفو خداوندگار


👇
@kargadanmagazine

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۷
حمید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">