کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

از لحظات لذت ببریم. لحظه لحظه ها، دقایق و ساعت زندگی مان را می سازند
زندگی را زیبا نقاشی کنیم
راه های ارتباطی با ما
Telegram: @CnHamid
Instagram: mddrngiprnd
Www.CnHamid.ir

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

 «جهانی را تصور کنید که در آن هر انسانی به خلاصه‌ای از دانش بشر دسترسی دارد،‌ این همان کاری است که ما در حال انجام آن هستیم.»

«مردم گاهی به ما به عنوان یک پدیده اینترنتی و یا فنی نگاه می‌کنند اما ما خودمان را پدیده‌ای فرهنگی می‌دانیم که افراد از ملیت‌های متفاوت در سطح جهانی با یکدیگر همکاری می‌کنند.»

 این جملات را #جیمی_ولز بنیان‌گذار دانش‌نامه‌ی ویکی پدیا گفته‌است. او یکی از مشهورترین فعالان اینترنتی در زمینه آزادی بیان و مبارزه با سانسور در اینترنت به شمار می‌رود.
نقش وی در راه‌اندازی ویکی‌پدیا که به بزرگ‌ترین دانش‌نامه آنلاین جهان تبدیل شده‌است،‌ باعث شد که مجله تایم در لیست تاثیرگذارترین افراد در سال ۲۰۰۶ نام جیمی ولز را ثبت کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۲
حمید

درخت نخل درخت عجیبی است! گویی این درخت اصلا نبات نیست! چیزی شبیه به آدمیزاد است.
وقتی می خواهند نخلی را قطع کنند، می گویند بِکُشش! بی جهت نیست که واحد شمارش نخل هم چون آدمیان، «نفر»است...

نخل تنها درختی است که اگر سَرش را قطع کنی می میرد! بر خلاف همه ی درختان که اگر سرشان را بزنی، بار و بَرگشان بیشتر هم می شود. اما نخل نه! سَرش را که قطع کردی می میرد. مهم نیست ریشه اش در خاک سالم باشد، نخلِ بی سر می میرد!

آب هم اگر از سَر نخل بگذرد و به زیر آب فرو رود، خفه می شود و می میرد! مثل آدمیزاد. درخت مقدسی است... ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ «ﺩﮐﺘﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ» ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ!

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺍﺳﺖ! ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﺎﮎِ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳَﺮَﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻧِﻤﻮﺩِ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽِ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ میمیرد، ﻭَﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشد...

✍️ دکتر حسام صالح

JOin 🔜  @ejlas96

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۴۵
حمید


💠📣هشدار مهم روش های جدید اخاذی📣💠

چند مورد از روش های جدید برای اخازی در جاده ها که در سال های اخیر اتفاق افتاده جهت آگاهی بیشتر شما هموطنان👇👇👇

👈مورد اول :
در ضلع شرقی استادیوم آزادی با سرعت 70 تا 80 کیلومتر در حرکت بودم (اتوبان خلوت بود) جوانی با دیدن اتومبیل مدل بالای من با حالت دویدن عرض اتوبان را طی کرد و با سنگی که در دست داشت به آینه بغل اتومبیل من زد و از عرض بلوار رد شد، آینه شکست و آویزان شد.
چون مامور کلانتری هستم، فهمیدم که این قضیه خفت گیری را به دنبال دارد، لذا بدون توقف راهم را ادامه دادم، بعد از یکی دو دقیقه یک سواری پراید با دو سرنشین تقریبا 30 ساله ضمن چراغ دادن های مکرر خواستند توقف نمایم. من هم آرام کردم و ضمن قفل درب های خودرو وسط اتوبان توقف کردم، یکی از دو سرنشین پیاده شد و از من خواست کنار بزنم که به وی توجه نکرده اعلام نمودم حرفش را بزند گفت :  زدی دست کارگرمان را داغون کردی باید برگردی به محل برخورد، گفتم باشه اول به  110  زنگ بزنم بیاد باهم بریم که با دست پاچگی گفت نه باید خودت تنها بیای، گفتم که 3 نفری میخواهید یه مامور آگاهی هم تلکه کنید؟ کور خوندی!
دید که چیزی عایدش نمیشود، گفت برو تا شیشه های ماشینتو نشکستیم و آتیش نزدیمت

👈مورد دوم :
با زن و دو تا بچه هام که به قصد تفریح به منطقه آبعلی نزدیک تهران رفته بودیم، با مساله جالبی روبرو شدیم. حدود 40 کیلومتری تهران در وسط جاده، جوان قوی هیکلی که تظاهر می کرد که حالت طبیعی ندارد، به من که سوار اتوموبیل بودم اشاره میکرد که بایستیم.
نا خودآگاه به سمتش رفتم ولی قصد توقف نداشتم. با سرعت 60 کیلومتر از کنارش گذشتیم و وی در حالی که به من ناسزا می گفت ضربه ای با پای خود به در اتوموبیل من زد. من به این  مساله توجه نکردم، تا چند کیلومتر بعد که قصد کردم ببینیم بغل ماشین چی شده و خسارت وارده چقدره. در حالت ایستادن که بودم احساس کردم یک پراید نیز قصد دارد که با من متوقف شود، لذا من شک کردم و توقف کامل نکردم. پراید در کنار من قرار گرفت و تشویقم کرد که به بررسی خسارت بپردازم. به داخل پراید که نگاه کردم 4 تا جوان را مشاهده کردم. شک کردم که نکند این افراد از دوستان شخص لگد پران بوده اند. پس توقف نکرده و با سرعت تمام به سمت تهران آمدم و قضیه را با پلیس 110 نیز مطرح کردم و مکان حادثه را به آنها خبر دادم.
پس از اتمام قضیه و مشورت با دوستانم درباره حادثه مذکور متوجه شدم که این روش در واقع یک شیوه راهزنی جدید در جاده های بین شهری می باشد. لذا از همه کسانی که این پیام را می خوانند توصیه می کنم که در موارد مشابه مانند بنده عمل کرده و خسارت مالی را به خسارت جانی و مالی ترجیح دهند

👈مورد سوم :
جدیدا یک روش دیگری هم  ظاهراً انجام می دهند، روش دوم این است که با موتور به ماشین در حال حرکت نزدیک میشوند و نفری که ترک موتور نشسته با لگد ضربه ای به آینه بغل شما وارد میکند بصورتی که آینه بشکند و با سرعت از شما دور میشوند کمی جلوتر می ایستند تا شما تحریک شوید که بایستید و علت این کار را جویا شوید این همان اشتباهی است که آنها انتظار دارند شما انجام دهید. در آنصورت است که با یک قمه بزرگ شما را تهدید کرده و ماشین و هرچه همراه دارید را به سرقت میبرند. این مطلب را به همه هموطنانمان اطلاع رسانی کنیم تا از بروز حوادث تلخ این چنینی برای خانواده و ناموس دوستانمان جلوگیری کنیم🙏

🤤  🤤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۲۰
حمید



✍️احسان محمدی

🔹بعد از انتشار عکس و اطلاعات شخصی ام در یک کانال تلگرامی که من را "جاده صاف کن کُشتار مردم"! عنوان کرده بود، پیام ها و تماس های جالبی دریافت کردم.

🔰 چند نفر زنگ زدند و گفتند به روی من و خانواده‌ام اسید می پاشند. چند نفر هم با فحش های جنسی اندیشه های ناب شان را که در پایین تنه شان رسوب کرده به رخ کشیدند.

🔰 گله ای از این افراد ندارم. هیچکدام آنها نه من را می شناسند و نه حتی نوشته هایم را خوانده اند.

مدیر آن کانال اما جرمم را "امیدوار کردن مردم، تلاش برای آشتی ملی و حل مشکلات در داخل کشور" عنوان کرده است.

🔰 اگر به باورتان این گناه من و امثال من است، عرض می کنم که برخلاف شما این موارد را افتخار می دانم.

من مخالف هر شورش و اغتشاشی هستم که در آن خون بی گناهان آرزومند به زمین بریزد و فرصت طلبان، انقلاب آنها را بدزدند.

1⃣ کلاس سوم دبستان بودم که خبر آوردند بچه ای همسن و سال ما در بمباران شهید شده و برای غسل او را آورده اند به روستای #بیشه_دراز. جایی بین مهران و دهلران.

دوان دوان خودم را رساندم به رودخانه فصلی که مردم آنجا جمع شده بودند. دور جنازه را با حصیر و چیت بسته بودند که ما نبینیم. با دو، سه پسر بچه همسن و سال رفتیم بالای تپه ای که مشرف به رودخانه بود.

سرم را خم کردم و در چند متری ام پسر بچه ای دیدم که موهای کوتاهی داشت، صورتش زرد شده بود و طاق باز او را خوابانده بودند روی یک تخته چوبی.

روی شکمش بالش کوچکی گذاشته بودند که رنگ های زرد و آبی و نارنجی داشت ولی غرق در خون بود. احتمالاً ترکش شکم و استخوان های تُردش را پاره کرده بود.

این اولین مواجهه من با مرگ بود. تا پیش از آن جنگ کودکانه برایم آمیزه ای از ترس و لذت بود. بعد از آن هیچ #لذتی در جنگ ندیدم. فقط ترس ماند.

سال ۸۹ وقتی #مین تنها برادرم را که ۲۸ سال داشت از ما دزدید و او را در کفنی خونین و پایی که از تن اش جدا بود در خاک شور این سرزمین به امانت کاشتیم، همان جا #ترس را هم دفن کردم. برای ترساندن کمی دیر آمده اید!

2⃣ عباسقلی غفاری فرد در کتاب تاریخ سخت کُشی می نویسد یکی از شیوه های کُشتن محکومان در ایران اینطور بود که پاهای قربانی را به شاخه درختی می بستند، بعد آرام آرام شکمش را پاره می کردند تا امحا و احشایش بریزد روی صورتش.

قربانی تلاش می کرد روده ها را با دست توی شکمش برگرداند اما نمی توانستند و اندک اندک زیر روده و معده و جگر و ... خودش خفه می شد!

یا گاهی پوست قربانی را زنده زنده می کندند، گوشت تن اش را می شکافتند تا به استخوان برسد، بعد روی استخوان هایش #نفت می ریختند و آتش می زدند تا به بدترین شکل ممکن درد بکشد بعد بمیرد!

این اتفاقات در همین سرزمین افتاده، دورانی که نه قاره آمریکا کشف شده بود و نه کشوری به اسم اسرائیل که بشود گفت آن شکنجه گران تعلیم دیده #سیا و  #موصاد هستند.

نه! اجداد ما بودند. ایرانیانی که هم داعیه مسلمانی داشتند و هم خود را از خون پاک کورش و #داریوش می دانستند. ما هنوز هم به همان اندازه می توانیم خطرناک باشیم، اسمش را هم می گذاریم برای آزادی و دفاع از وطن!!

🔰 اگر تهدید می کنید که امثال ما بترسیم و به جای دعوت به آرامش، امید بخشیدن و تلاش برای #آشتی_ملی، دعوت به شورش کنیم و خون بیشتر بریزد، اشتباه می کنید.

🔰 راه آبادی و آزادی این کشور از سطل اسید و فحش های خشتک محور و آتش زدن خیابان نمی گذرد. حتی اگر موفق شوید، انقلاب شما با این اندیشه های ترسناک، آرامش نمی بخشد. به قدرت نرسیده سطل اسید و چوبه دار دست گرفته اید، به قدرت برسید چه می کنید؟!

🔰 این سرزمین اندازه کافی خون دیده، مادران سوگوار دیده، دخترانی که با قاب عکسی از پدر بزرگ شده اند دیده، حصر و زندان و شکنجه دیده، نامهربانی و تلخی با فرزندان وفادارش دیده، اعدام بی محاکمه دیده، دفن در گورستان بی نام و نشان دیده، ترور دیده، قتل زنجیره ای دیده ... آرامش می خواهد نه آشوب!

🔰 دهها بار نوشته ام که این سبک حکمرانی آن وعده ای نبود که در انقلاب ۵۷ به مردم دادند. قرارمان استقلال و آزادی بود، نان و مسکن و لبخند بود. بار دگر روزگار چون شکر آید بود... باید فکری کنید قبل از آنکه دیر شود و دوباره افسوس بخوریم که دوره می کنیم شب را و روز را، هنوز را ...

🔰 من به اصلاح امیدوارم و شما به کمتر از #انقلاب راضی نیستید. گمان می کنم که انقلاب تازه، به پیش رفتن نیست، بیشتر فرورفتن است. در هزاره سوم، انقلاب_آن هم در ایران_ یعنی انداختن کبریت در بشکه باروت به امید گلستان شدن!

🔰 ما راهمان و فکرمان جداست. همین! من ضمن نقد حاکمیت و اینکه موظف است زندگی بهتری را برای مردم بسازد و خودمان هم به جای شکایت و گله بی وقفه آستین بالا بزنیم، به کارم که نوشتن است ادامه می دهم، شما هم سطل اسید را به عشق آزادی وطن آماده کنید!
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۱
حمید


✍️ احسان محمدی

▪️توی ذوق دیگران نزنیم، به هم ضدحال نزنیم. این طور همدیکر را آزار ندهیم.

▪️تا حالا هیچ موردی در تاریخ بشریت ثبت نشده که کسی گفته باشد:
_ از بس خوب ضدحال می زنه و ذوقم رو کور می کنه عاشقش شدم! عاشقش موندم!

▪️هر بار که این کار را می کنیم آدم های دور و برمان یک قدم عقب می روند، یک قدم دورتر می شوند... و اندک اندک آنقدر دور که با هم غریبه می شویم.

▪️آدم ها که دور شدند دیگر سر جای اول برنمی گردند. آدم ها کِش نیستند..‌
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۵
حمید

❇️ افراد پرکار شادترند.


 🔹مغز انسان از بطالت خوشش نمی آید. وقتی مشغله کاری شما بیشتر است، مغز برای قدردانی از کارهایی که انجام میدهید دوپامین(هورمون شادی)ترشح میکند.

📕مطالعه برتر👇
@motalehbartar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۱۲
حمید



📕کانال مطالعه برتر👇
🌹🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAEF1bI2YweJWyCn96Q

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۱۰
حمید

 دانستنی ها


@ba1clickbeyamooz2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۵
حمید

چاپ را در اصطلاح، انتقال مطالب شامل نوشته‌ها، تصاویر، اعداد و علائم بر رو یک حامل فرم و انتقال آن بر روی یک سطح چاپ شونده و تکثر آن به شمارگان زیاد می‌گویند.

چاپخانه نیز در لغت به‌معنای محل چاپ کردن و در متون مختلف کلمات مطبعه، دارالطباعه، و باسمه‌خانه به‌عنوان مترادف آن به‌کار رفته‌است. چاپخانه مؤسسه یا کارگاهی است که از عهدهٔ انجام کارهای چاپی بر روی کاغذ و سایر اشیاء از طریق انواع چاپ برآید و به تعبیری دیگر، محلی است که چاپ کتاب، نشریات، و مانند آن در آنجا انجام می‌گیرد. امروزه، چاپ به عنوان یک فرایند انبوه صنعتی در نظر گرفته می‌شود که بخش اساسی صنعت نشر و بخش مهمی از فعالیت‌های اداری و حکومتی را شامل می‌شود.

ریشه‌شناسی

واژهٔ چاپ و صورت قدیمی‌تر آن «چهاپ» را برگرفته از واژهٔ مغولی چاو دانسته‌اند که به معنای «فشردن سطحی بر سطح دیگر» است. همچنین «چاپ» در تُرکی به معنی کوبیدن یا حرکت مداوم همراه با کوبش است. چاپ در لغت به‌معنای نقش، اثر، مُهر و نشان آمده‌است و در متون مختلف کلمات طبع، باسمه، و تافت به‌عنوان مترادف آن به‌کار رفته‌است.

متن کامل در لینک زیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۵
حمید

✅ سرعت تایپ خود را آزمایش کنید...

🌐 http://typesara.com/test


🆔 @kafinetamind

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۱
حمید