کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

از لحظات لذت ببریم. لحظه لحظه ها، دقایق و ساعت زندگی مان را می سازند
زندگی را زیبا نقاشی کنیم
راه های ارتباطی با ما
Telegram: @CnHamid
Instagram: mddrngiprnd
Www.CnHamid.ir

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید


#دنگ

 آفرینندهٔ جهان  چون به خلقت زن رسید دید آنچه مصالح سفت و سخت برای خلقت آدمی لازم است در کار آفرینش مرد به کار رفته و دیگر چیزی نمانده. در کار خود واله گشت و پس از اندیشهٔ بسیار چنین کرد: گِردیِ عارض از ماه، و تراش تن از پیچک، و چسبندگی از پاپیتال، و لرزش اندام از گیاه، و نازکی از نی، و شکوفایی از گل، و سبکی از برگ، و پیچ و تاب از خرطوم پیل، و چشم از غزال، و نیش نگاه از زنبور عسل، و شادی از نیزهٔ نور خورشید، و گریه از ابر، و سبکسری از نسیم، و بزدلی از خرگوش، و غرور از طاووس، و نرمی آغوش از طوطی، و سختی از خاره، و شیرینی از انگبین، و سنگدلی از پلنگ، و گرمی از آتش، و سردی از برف، و پرگویی از زاغ، و زاری از فاخته، و دورویی از لک‌لک، و وفا از مرغابی نر گرفت و به هم سرشت و از او زن ساخت و به مردش سپرد.

پس از هفته‌ای مرد نزد خدا آمد و گفت:
«خدایا! این موجودی که به من داده‌ای زندگی را بر من تباه کرده. پیشه‌اش پرگویی است. هیچ‌گاه مرا به حال خود وانمی‌گذارد، آزارم می‌دهد، می‌خواهد همیشه نوازشش کنم، می‌خواهد همیشه سرگرمش سازم، بیخود می‌گرید، تنها کارش بی‌کاری است. آمده‌ام اورا پس بدهم، زیرا زندگی با او برایم امکان‌پذیر نیست. او را از من بازستان.»

خدا گفت: «باشد.» و زن را پس گرفت.

پس از هفته‌ای دیگر دوباره مرد نزد خدا شد و گفت: «خداوندا! می‌بینم از زمانی که او را به تو پس داده‌ام تنهای تنها شده‌ام به یاد می آورم چگونه برایم آواز می‌خواند و می‌رقصید، از گوشهٔ چشم به من می‌نگریست، با من بازی می‌کرد و به تنم می‌چسبید. خنده‌اش گوش‌نواز بود، تنش خرم، و دیدارش دل‌نواز. او را به من باز پس ده.»

خداوند گفت: «باشد.» و زن را به او پس داد.

پس از سه روز، دیگر بار مرد نزد خدا شد و گفت: «خدایا! نمی‌دانم چگونه است، اما من به این نتیجه رسیده‌ام که زحمت او بیش از رحمت اوست. پس کرم کن و او را از من باز پس گیر.»

خدا گفت: «دور شو! هر چه گفتی بس است! برو با او بساز.»

مرد گفت: «اما با او زندگی نتوانم کرد!»

خدا گفت: «بی او هم زندگی نتوانی کرد!»

آن‌گاه به مرد پشت کرد و دنبال کار خود رفت.

 مرد گفت: «چه بایدم کرد؟ نه با او توانم زیست، نه بی او!»

داستان کهن هندی
مترجم  #صادق_چوبک

@nevisandbdonya

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۰:۵۶
حمید

#جالب_و_خواندنی

فوق العادست حتما بخونید 😍🌹

عاقبت پدرم بعد از ماه ها اقامت در تبریز، با زن عقدی خویش  به تهران باز می گردد . بعد از ورود به خانه ، خطاب به طلعت خانم با صدای نیمه بلند می گوید :

طلعت ... طلعت کجایی ...؟ سلام آقا ..خوش آمدید ... برو طبقه دوم .... یکی از اتاق ها را آماده کن . از این به بعد ایشون با ما زندگی می کنه . طلعت هم بلافاصله اطاعت امر می کنه و یکی از اتاق های بزرگ آفتاب گیر را برای این تازه عروس آماده می کند .

مادر به خاطر فضای مرد سالاری ، هرگز جرآت نمی کند از پدر در مورد این تصمیمش بپرسد .
اما در طول سال ها زندگی مشترک ، عروس خانم فرزندی پسر به دنیا می آورد که سرخ و سفید و تپلی است . ولی مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنیا آورده بود ، یا سر زا رفته بودند و یا در همان کودکی فوت کرده بودند . و از این که هووی تازه وارد صاحب فرزندی سالم و سفید و تپلی است ، غصه می خورد . اما به خاطر اعتقادات خیلی محکمی که داشت ، هرگز حسودی نمی کند .

بله ، همان طور که اشاره کردم ، مادر من واقعآ زنی معتقد و مومن بی ریا بود . به اعتقاد مادر ، تنها گناه کبیره ای که انجام داده بود و به خاطر آن مدام رو به درگاه خدا گریه وزاری و توبه می کرد ، این بوده که در کودکی برای عبور از خیابان ، پاسبانی دست او را گرفته و از خیابان عبورش داده بود .

با این طرز تفکر و اعتقاداتش بود ، که یک روز رو به در گاه خداوند می کند و خطاب به او می گوید :
خدایا .... پروردگارا ... خودت شاهدی که هرگز ( جز یک بار ) قصور از فرمان تو نکرده ام. و شب روز به عبادت مشغول بودم . آیا این عدالت است که هووی من نیامده صاحب یک فرزند کاکل زری بشه ، اما من تمام نوزادانم را از دست بدم ؟
خدایا تنها خواهشم از تو این است که تنها یک پسر به من بدی .....  پسری که  :
سیاه باشه .... زشت باشه ..... اما سالم باشه ....

و بدین سان خدا دعای این زن مومن را پذیرفت و بعد از سال ها عاقبت فرزندی سیاه ، زشت و سالم به نام خسرو به او اعطاء کرد .. پسری که در فامیل شکیبایی ، تنها اوست که پوستی تیره دارد .


خاطره #خسرو_شکیبایی از زبان خودش

📕@nevisandbdonya 🍃🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۰:۴۳
حمید

📌 #یک_جرعه_کتاب 📚

در یک روز، در یک ساعت، همه چیز ممکن است درست شود! نکته اصلی این است که دیگران را مثل خودتان دوست بدارید. این نکته ی اصلی است، همه چیز است. به هیچ چیز دیگری احتیاج نیست. آن وقت بلافاصله خواهید فهمید که چطور می شود همه چیز را درست کرد. این حقیقتی است قدیمی. حقیقتی که بارها و بارها گفته شده، ولی باز هم بین انسان ها ریشه ندوانده!
آگاهی بر زندگی برتر از خود زندگی است،
شناخت قوانین خوشبختی برتر از خوشبختی است.
این است چیزی که باید با آن بجنگیم!
و من خواهم جنگید،
علیه آن خواهم جنگید!
اگر همه ی ما می خواستیم،
همه چیز را می شد بلافاصله درست کرد...!

📘 رویای آدم مضحک
✍🏻 #فئودور_داستایوفسکی
@nevisandbdonya

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۰:۱۴
حمید

🙏 شعبه خدا روی زمین

✍️ احسان محمدی_ هنوز هم عادت دارم هر کتاب و روزنامه و کاغذ رها شده روی زمین را بردارم و بخوانم. شانزده سال پیش درست سرکوچه ورودی دانشگاه روی زمین روزنامه پاره ای دیدم.

✍️ روزهای اوج پائولو کوئیلو بود و ادبیات آمریکای لاتین. به نظرم چیزی شبیه یک مناجات در همان فرهنگ بود. "یک روز خدا را دیدم. گفتم خدایا! تو به من قول دادی در همه ی روزها کنارم می مانی. اما حالا که سرم را بر می گردانم و به گذشته نگاه می کنم توی زندگی ام دو ردپا می بینم. یکی تو. یکی من. اما در سخت ترین و تلخ ترین روزها فقط یک ردپا می بینم. به من بگو چرا من را در آن روزها تنها گذاشتی؟ ... خدا لبخند زد و گفت: فرزندم! من در همه روزها کنارت بودم. اگر آنجا فقط یک ردپا می بینی، ردپای من است که در روزهای سخت و تلخ تو را روی دوشم گرفتم".

✍️ شیفته انسان های خداگونه ای هستم که گاهی در زندگی ما را دوش می گیرند و از دشواری ها گذر می دهند اما هیچوقت خبردار نمی شویم. منت نمی گذارند. به رخ مان نمی کشند اما از دور مراقب مان هستند. اینها شعبه خدا روی زمین هستند. آنهایی که دوست مان دارند و خبر نداریم. نگران مان هستند و نمی دانیم و گاهی برای گذر از سختی ها ما را دوش گرفته اند و رد کرده اند و ما فکر می کنیم خودمان گذر کرده ایم و آنها هیچ نمی گویند و فقط لبخند می زنند.
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۳:۳۸
حمید

⚽️ مهدوی کیا در آلمان مربی شد، #ماست تان را کیسه کنید!

✍️ احسان محمدی

⚽️ #مهدی_مهدوی_کیا تازه از بانک ملی به پرسپولیس آمده بود. از نزدیک بیشتر به فوتبالیستی شبیه بود که اضافه وزن دارد. ران های گوشتی، شانه های پهن، ابروهای به هم پیوسته و موهایی که به سبک آن روزها به سمت بالا سشوار می کرد او را در کنار مهرداد میناوند به جوان های آینده دار فوتبال ایران تبدیل کرده بود.

⚽️ وقتی #محمد_مایلی_کهن او را با خود به جام ملت های 1996 بُرد بعضی ها انتقاد کردند. ایران در اولین دیدار مقابل عراق با نتیجه 2-1 شکست خورد. برای عراق حسام فوضی و محمد صابر گل زدند و تک گل ایران را #علی_دایی از روی نقطه پنالتی زد. در آن بازی مهدوی کیای جوان با شماره 12 در ترکیب تیم ملی حاضر شد و روز بعد یک هفته نامه رنگی در مطلبی نوشت که «پیراهن تیم ملی برای مهدوی کیا گُشاد است».

⚽️ گذر زمان اما نشان داد که این اظهار نظر را می شود در لیست پیش بینی های کاملاً غلط جای داد. او چهارسال موفق را در پرسپولیس و تیم ملی گذراند، مهدوی کیای جوان در بال راست با استارت های انفجاری، قدرت بدنی مثال زدنی، سانترهای خوب، توانایی جا گذاشتن مدافعین یارگیر (عموماً با سرعت و نه دریبلینگ) و البته آرامش و فروتنی خود را به یک ستاره تبدیل کرد. با اندامی فشرده و عضلانی مثل گویی غلطان و آتشین بود که کسی نمی توانست مهارش کند.

⚽️ پسر محبوب #استانکو_پابله‌کوویچ بود، در یک روز تکرارنشدنی با دو شلیک مرگبار دیوار چین را در دالیان فروریخت، به موشک هامبورگ تبدیل شد و هواداران این تیم با «میدی، میدی» گفتن تحسین‌اش می‌کردند، جزو ۱۱ بازیکن قرن باشگاه آلمانی شد، به یونتووس گل زد، بهترین بازیکن آسیا شد، به #روی_پراگر آلمانی کمک کرد تا هت‌تریک کند و او هم به شکرانه این اتفاق استوک‌های مهدی ما را وسط بازی بوسید.

⚽️ به آمریکا در جام جهانی گل زد و از خدمت سربازی معاف شد، روز خداحافظی از هامبورگ در میان تشویق‌های ۵۷هزار هوادار و روی دوش #ونسانت_کمپانی کاپیتان تیم ملی بلژیک، #خوان_پابلو سورین کاپیتان سابق آرژانتین و #رافائل_فن_در_فارت کاپیتان سابق تیم ملی هلند دور افتخار زد!

⚽️ در چند سال اخیر به جای اینکه حوالی تیم های لیگ برتری پرسه بزند، روی فوتبال پایه تمرکز کرد، در دوره ها و کلاس های آموزشی شرکت کرد و حالا به‌عنوان مربی تیم امید(زیر ۲۱ سال) #هامبورگ معرفی شده است. جایی که قرار است به‌عنوان دستیار اشتفان وایس در این تیم مشغول به کار شود. در آلمان. جایی که فوتبال پایه را مثل مقدسات نگاه می کنند. یک افتخار برای فوتبال ایران. برای ایران.

⚽️ مهدوی کیا شایسته تحسین است، مثل هر انسانی ممکن است خطاهایی هم مرتکب شده باشد اما در میان مردم به نیک نامی شهره است. به محترم بودن، توهین و پرخاش نکردن به رقیب، پرهیز از شور و هیجان های دور روزه.

⚽️ مهدوی کیا همواره کنار مردم ایستاده است. موضوعی که البته بی هزینه نیست. چندی پیش #علی_اکبر_رائفی_پور در یکی از سخنرانی های پرتعدادش #کریم_باقری و مهدوی کیا را به واسطه حضور در دو تبلیغ نواخت و گفت: این‌ها در حوزه‌های امنیت ملی کارشناس می‌شوند. می‌گویند کاش این قدر پول که در سوریه و لبنان خرج کردیم را ورزشگاه می‌ساختیم. برو دوغت را تبلیغ کن بابا!

⚽️ حالا #کیا در آلمان سفیر ایران است، آن هم در روزگاری که حتی باشگاه های کم نام و نشان کشورهای حوزه خلیج فارس از ایران مربی انتخاب نمی کنند. آنها که به او پرخاش می کردند ماست هایشان را کیسه کنند، ما به آلمان موشک صادر کردیم، شما با آن کلمه های آتشین جز زخمی کردن دوستان هنر دیگری دارید؟ تا اطلاع ثانوی خودزنی نکنید، ماست تان را کیسه کنید!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۱:۵۷
حمید

📗 چرا در روزهای ناخوب باید #کتاب خواند؟

✍️ #احسان_محمدی

📚 عمیقا" باور دارم که آزادی، آبادی و امنیت یک کشور نه از راه لوله تفنگ و مُشت های گره کرده و دهان های کف آلود و زنده باد و مُرده باد، که از کتابخانه های آرام و آگاهی بخشی ایجاد می شود.

📚 #پاکستان هم بمب اتم دارد اما جز عملیات انتحاری و کشتار خیابانی و دمپایی های رها شده کف خیابان از آنها تصویری دیگری در ذهن داریم؟

میلیون ها نفر در #عراق فدایی دایناسور مستی مثل صدام حسین  بودند، در #کره_شمالی کیم جونگ اون را می پرستند اما می شود این سرزمین ها را آباد، آزاد و مردمش را خوشبخت قلمداد کرد؟

📚 انسانی که بیشتر از یک کتاب می خواند؛ کمتر فریب می خورد، ابزار نمی شود، از او نردبان نمی سازند، در ماه عکس نمی بیند و هر چه که می گویند را باور نمی کند، مدام تخم یاس و نومیدی نمی کارد، تزهای خیالپردازانه نمی دهد که این کشور را باید کوبید و از نو ساخت و باید فرار کرد رفت اروپا و آمریکا ...

📗 کتاب یکی از ابزارهای دانایی است. چراغی در تاریکی. اگر می خواهیم روشنی ببخشیم باید چراغ های بیشتری در این سرزمین روشن کنیم.

⬅️ جایی می خواندم:

به خاطر میخی، نعلی افتاد
به خاطر نعلی، اسبی افتاد
به خاطر اسبی، سواری افتاد
به خاطر سواری، جنگی شکست خورد
به خاطر شکستی، مملکتی نابود شد
و همه این ها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود!

📗 بگذارید امیدوارانه فکر کنیم که یک کتاب ممکن است بیش از یک میخ سرنوشت سرزمینی را تغییر دهد.

دستکم من راه بهتری برای آبادی، آزادی و‌ امنیت این کشور نمی شناسم جز یاد گرفتن و یاد دادن نیکی ها.
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۳:۱۶
حمید

⛔️ دارکوب ها را از درخت زندگی تان دور کنید!

✍️  #احسان_محمدی

↙️ به دارکوب ها نگاه کنید. آنها اَره برقی ندارند. مته همراه شان نیست اما تنه سخت ترین درخت ها را سوراخ می کنند و در دل شان لانه خودشان را می سازند.

↙️ دارکوب ها با ضربه های سریع، کوتاه اما پشت سر هم درخت ها را سوراخ می کنند. آنها سردرد نمی گیرند، خسته نمی شوند، تا لحظه ای که موفق نشوند دست از کار نمی کشند، نه ناامید می شوند و نه پشیمان. دارکوب ها به خودشان ایمان دارند.
 
↙️ در زندگی هر کدام از ما دارکوب هایی هستند که با نوک زدن های مکرر، با سماجت و بدون آنکه خسته شوند، به درون مان نفوذ می کنند و لانه شان را می سازند.

↙️ این دارکوب ها خسته نمی شوند، به کارشان ایمان دارند و تا وقتی که پیروز نشوند دست از آن نوک زدن های مکرر برنمی دارند. سردرد نمی گیرند، کلافه نمی شود اما ما را کلافه می کنند!

↙️ دارکوب های طبیعت اگر لانه می سازند و زندگی تازه ای خلق می کنند، دارکوب های زندگی فقط یک حفره سیاه خلق می کنند، توی دل آدم را خالی می کنند و بعد می روند سراغ درخت زندگی یک نفر دیگر و خلق یک حفره دیگر!

↙️ این همه به روان آدم های دیگر نوک نزنیم، نیش نزنیم، درون درخت زندگی آدم ها حفره سیاه خلق نکنیم. ایمان آنها را ندزدیم. بگذاریم شادمان زنده بمانند، زندگی کنند. ما دارکوب نیستیم، انسانیم! 
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۱:۰۸
حمید

🚘 هماهنگ ترین کار گروهی ایرانیان

✍️ #احسان_محمدی

🔰 معمولا" گفته می شود ایرانیان نمی توانند کار گروهی انجام بدهند. برای همین کشور پر از تک ستاره های درخشان است. در ورزش های تیمی خیلی خوب نیستیم اما در رشته های انفرادی حرف های زیادی برای گفتن داریم و ...

🔰 اما یک مدل همکاری در ایران داریم که بعید است مشابه خارجی داشته باشد. در جاده دو طرفه ای رانندگی می کنید که هیچکدام از راننده‌ها را نمی شناسید اما آنها برایتان چراغ می زنند. چند نفر انگشت اشاره شان را از شیشه بیرون می آورند، رو به آسمان می گیرند و می چرخانند. یعنی؛ خلاف نکن پلیس جلوتر ایستاده!

🔰 این نوع همکاری و همدلی ملی_میهنی فوق العاده است. انگار پلیس غول بازی است و نباید شما را که تخلف می کنید بخورد تا بتوانید به مرحله بعد صعود کنید!!

_ پلیس دوست ما نیست و کارش فقط جریمه کردنه!
_ دولت که هوامونو نداره، ما مردم باید هوای همو داشته باشیم.
_ آدم باس معرفت داشته باشه!
_ مچل کردن پلیس حال میده!
و ...

🔰 هر کس برای کاری که می کند دلیلی می آورد، اما این نوع همکاری و هماهنگی فی البداهه، مهربانانه، قانون شکنانه و ... جالب توجه است و نشان می دهد ما گِل همکاری در وجودمان هست، شاید لگد کم خورده است یا اندازه کافی وَرزش نداده اند!
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۰:۵۸
حمید

🐭فقط یه تله موش پنیر مجانی دارد‼️
فریب آنتی ویروس های جعلی و رایگان را نخورید.

🔶آنتی ویروس های جعلی (fake Anti-Virus) یکی از روش هایی است که برای انتشار بدافزارها استفاده می شود. در این روش، حمله کننده بدافزار خود را در قالب یک نرم افزار امنیتی قانونی مثل آنتی ویروس، پنهان می کند و کاربر را برای نصب آن متقاعد می کند.
نرم افزارهای امنیتی جعلی با ترفند های مختلف از قبیل :
به روز رسانی یک برنامه
تکنیک های مهندسی اجتماعی
استفاده از صفحات pop-up
و ... انتشار میابند.
💊#توصیه می شود به منظور مقابله با این نرم افزارها از آنتی ویروس معتبر و به روز استفاده نمایید.

🦁«کتاس»
‏http://t.me/ict_security

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۰:۳۱
حمید