کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

... امروز همان فردایی است که در انتظارش بودیم

کافی نت حمید

از لحظات لذت ببریم. لحظه لحظه ها، دقایق و ساعت زندگی مان را می سازند
زندگی را زیبا نقاشی کنیم
راه های ارتباطی با ما
Telegram: @CnHamid
Instagram: mddrngiprnd
Www.CnHamid.ir

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

🐭فقط یه تله موش پنیر مجانی دارد‼️
فریب آنتی ویروس های جعلی و رایگان را نخورید.

🔶آنتی ویروس های جعلی (fake Anti-Virus) یکی از روش هایی است که برای انتشار بدافزارها استفاده می شود. در این روش، حمله کننده بدافزار خود را در قالب یک نرم افزار امنیتی قانونی مثل آنتی ویروس، پنهان می کند و کاربر را برای نصب آن متقاعد می کند.
نرم افزارهای امنیتی جعلی با ترفند های مختلف از قبیل :
به روز رسانی یک برنامه
تکنیک های مهندسی اجتماعی
استفاده از صفحات pop-up
و ... انتشار میابند.
💊#توصیه می شود به منظور مقابله با این نرم افزارها از آنتی ویروس معتبر و به روز استفاده نمایید.

🦁«کتاس»
‏http://t.me/ict_security

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۰:۳۱
حمید

رسول الله ( صلی الله علیه و آله)

أربَعٌ یُمِتنَ القلبَ: الذَّنبُ علَى الذَّنبِ، و کَثرَةُ مُناقَشَةِالنِّساءِ - یَعنى مُحادَثَتَهُنَّ -، و مُماراةُ الأحمَقِ تَقولُ و یَقولُ و لا یَرجِعُ إلى‏ خَیرٍ (أبَداً)، و مُجالَسَةُ المَوتى‏ فقیلَ لَهُ: یا رسولَ اللَّهِ، و ما المَوتى‏؟ قالَ: کُلُّ غَنِىٍّ مُترَفٍ.$

چهار چیز دل را می‏ میراند:

گناه روی گناه،

هم سخن شدن زیاد با زنان،

مجادله کردن با نابخرد، که تو می‏گویی و او می‏گوید و هرگز او به راه نمی‏ آید

و همنشینی با مردگان.

عرض شد: ای رسول خدا، منظور از مردگان چیست؟ فرمود: هر توانگر خوشگذارنی



برگرفته شده از menbarestan.ir

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۷ ، ۱۲:۲۱
حمید

⛔️ خرابی چون از حد بگذرد آباد می گردد؟!

✍️  احسان محمدی

◀️  شما هم این جمله را به زبان آورده اید؟ از آخرین باری که شنیده اید چند روز می گذرد؟ حتی چند ساعت؟! این روزها یکی از پرتکرارترین ضرب المثل ها بین عموم مردم همین است.  نشانه ای از ناامیدی فرد از تغییر اوضاع و تن دادن به تقدیرِ هرچه باداباد!

#فرخی_یزدی شاعر آزادی طلب و سیاستمدار در شعری می سراید:

 دلم از این خرابی ها بود خوش، زان که می دانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد

◀️ در واقع این ضرب المثل مصرع دوم این بیت از فرخی یزدی است که میان ایرانیان مدام بازتکرار می شود. اما کسی می تواند مثالی بزند که یک مجموعه بعد از اینکه خرابی اش از حد گذشت، خود به خود آباد شد؟

◀️ #آلمان ها که می خواستند در جنگ جهانی دوم دنیا را فتح کنند توسط سربازان روس به بدترین شکل تنبیه شدند. سال 1946 نزدیک به 8 درصد از بچه هایی که در برلین به دنیا آمدند پدرانی روس داشتند. نتیجه #تجاوز گسترده به زنان و دختران 10 تا 80 ساله توسط لشکر فاتح.

◀️ بیش از 20 درصد ساختمان های کشور با خاک یکسان شده بود. بسیاری از مردان در جنگ کشته شده بودند. فروش نان در نانوایی ها با نظارت ماموران پلیس بود که به تعداد محدود فروخته شود.

مردم ناچار به کشت مواد غذایی در خانه هایشان می پرداختند. وضع مسکن بسیار رقت‌بار بود به طوری که در هر اتاق 5 تا 6 نفر زندگی‌ می کردند یا اکثراً در زیرزمین‌ها و اتاقک‌های حلبی و راهروها و ایستگاه‌های راه‌آهن‌ها شب را به صبح می‌رسانیدند.

◀️ آیا آنها هم گفتند «خرابی چون از حد بگذرد آباد می گردد» و در نتیجه ساختمان های خرابه مثل لوبیای سحرآمیز خود به خود آجر روی آجر از نو ساخته شدند، مشکلات کشور حل شد، اقتصاد رونق گرفت و در کمتر از 30 سال دوباره به یک ابرقدرت در دنیا تبدیل شدند؟

◀️ در جنگ جهانی دوم بیش از دو میلیون و هفتصدهزار #ژاپنی کُشته شدند! فقط کُشته! برای آنکه بزرگی این عدد را بهتر متوجه شویم، طبق آمار تعداد شهدای ایرانی در جنگ هشت ساله بیش از 200 هزار نفر است.

◀️ فقط در بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی حدود 220 هزار نفر جان باختند. بیش از 100هزارنفر بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند.

◀️ بمب اتمی که آمریکایی ها در هیروشیما فرود آوردند تمام ساختمان‌های شهر از جمله کارخانه‌های فولادسازی و صنعتی چون میتسوبیشی را نابود کرد.

تنها چیزی که از شهر باقی‌ماند ساختمان تالار ترویج صنعتی استانی هیروشیما بود که انفجار، بالای گنبد این بنا رخ می‌دهد و به خاطر قرار گرفتن در کانون مرکزی انفجار، کاملاً ویران نشد!

◀️ آیا ژاپنی ها نشستند و گفتند حالا که اینطور است بگذاریم کشور نابود شود چون خرابی چون از حد بگذرد آباد می گردد! و در نتیجه همین تفکر ژاپن مجدداً آباد و به یک الگو برای همه دنیا تبدیل شد؟

◀️ این قصه ها و افسانه ها را کنار بگذاریم. شگفت انگیز است که هنوز بعضی از هموطنان علت عقب افتادن ما در مسابقه جهانی را به گردن حمله اعراب در هزار سال پیش می اندازند؟

اراده یک ملت برای تغییر، برای برخاستن از خاکستر ناکامی ها کجای این معما قرار دارد؟ نکند آلمانی ها و ژاپنی ها از اساس فتوشاپ هستند؟!

◀️ #ویلی_برانت که بعد از جنگ جهانی دوم شهردار برلین و بعد صدراعظم آلمان شد در کتاب زندگی اش " زندگی من در سیاست" می نویسد: یک روز دیدم زنی در صف خرید نان به غریبه ها لعنت فرستاد و آرزوی هیتلر را کرد. پشتم لرزید. احساس کردم باید بمانم و ثابت کنم آبادی و آزادی آلمان نیازی به هیتلر و فاشیسم ندارد.

◀️ این چه تفکر مایوسانه ای است که مدام به آن دامن می زنیم؟ هیچ فرمول ویژه و راه میان بری وجود ندارد. معجزه گری از کشور دیگری سوار بر اسب سفید نمی آید که مشکلات ما را حل کند.

راهی جز سخت کار کردن و تلاش برای امیدوار ماندن نیست، البته که در این راه به مدیران شرافتمند، باهوش و فداکار نیازمندیم اما مدیران هم ایرانی هستند. یکی از ما. انتخاب شده یا انتصاب شده از میان خودمان....

◀️ خرابی ها حتی وقتی از حد بگذرند آباد نمی شوند. کسانی باید به جای این شعر و شعارهای مایوسانه آستین بالا بزنند و کاری کنند. حتی این شعر به داد خود فرخی یزدی هم نرسید.

80 سال پیش دستگیر و زندانی شد و در زندان قصر درگذشت (کُشته شد) و حتی کسی نمی داند کجا در خاک خفته است... خرابی روزگارش از حد گذشت اما چیزی آباد نشد!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۷:۵۳
حمید

⛔️ سلام بر چریک های زیر پتو!

✍️ احسان محمدی- وقتی مسافرت می روم و رانندگی غیرمسئولانه برخی از هموطنان را می بینم فکر می کنم شاید واقعا" تصمیم گرفته پشت فرمان بمیرد ولی گناه کسانی که هنوز می خواهند زندگی کنند و دارند مسیرشان را می روند چیست که گاهی به وسیله آنها کشته می شوند؟

⛔️ فضای سیاسی هم پر است از این آدم ها. کسانی که انگار وظیفه دارند "امید" را در وجود دیگران بکُشند. مثل گِلوم در کارتون گالیور که با قیافه ای خونسرد هیچ ایده ای نداشت و کمکی نمی کرد اما دم به دقیقه می گفت: می دونم ما موفق نمی شیم ...

اسم این کارشان را هم می گذارند مبارزه برای تغییر رژیم! مثل دانش آموزی که بگوید: اونقد نمیرم مدرسه، تا مدرسه مشروعیتش رو از دست بده!...

◀️ البته در فضای مجازی که کم هزینه تر است و به آدم ها حس امنیت ناشی از پنهان ماندن می دهد چند فحش  آبدار هم می زنند تنگ کار تا نشان بدهند چه ایمان راسخی دارند و بیدی نیستند که از این بادها بلرزند.

◀️ بسیاری از این افراد بی آنکه بدانند گرفتار اسلکتیویسم (Slacktivism) هستند. مبارزه از زیر لحاف یا پتو!
 این کار به فرد احساس رضایت کاذب انجام عملی مثبت را می‌دهد، در حالی که تأثیر واقعی آن کار هیچ و یا بسیار ناچیز است آنها فکر می کنند یک جهان تحت تاثیر این کارشان قرار می گیرد!

◀️ آنها که روی دیوار توالت ها شعار می نویسند هم وقتی بیرون می آیند و دست شان را می شویند ته دلشان به خودشان می گویند: بابا من دیگه کی هستم! فردا رژیم عوض میشه با این کارم!

⛔️ اگر هیچ کاری نمی کنید و هیچ ایده ای ندارید و تنها با دیس لایک کردن و فحش دادن زانوی دیگران را سُست می کنید شما در این گروه قرار دارید. نکته دردناک ماجرا این است که تاوان بی عملی و چریک بازی و ژست های روشنفکری شما را همه می دهند.

شما می توانید رای ندهید و در هیچ فعالیت اجتماعی شرکت نکنید اما به آنها که امیدوارانه کار می کنند متلک نیندازید که حالا تو برو رای بده ببینم درست میشه مملکت؟! ما خوب می دانیم که با یک رای  "همه چیز" درست نمی شود.

◀️ در باور ما با آن پوزخندهای شبه روشنفکرانه تان بیش از آنکه شبیه میشل فوکو و جان لاک به نظر بیایید به گِلوم شبیه هستید؛ می دونم ما موفق نمی شیم...

🔹 ما ترجیح می دهیم بجنگیم و شکست بخوریم تا اینکه تسلیم شویم و شکست بخوریم.

🔻🍭 اگر این نوشتار به کام تان تلخ آمد حق دارید، من با کیبورد تایپ می کنم نه آب نبات!
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۶
حمید


شب گذشته علیرضا بیرانوند میهمان برنامه زنده جواد خیابانی در فصل داغ فوتبال بود و همزمان برنامه ضبطی اش با رامبد جوان در شبکه نسیم روی آنتن رفت.

به گزارش "ورزش سه"، علیرضا بیرانوند یکی از چهره ای شاخص تیم ایران در جام جهانی بود. کسی که توانست پنالتی رونالدو را بگیرد و البته اولین کلین شیت تاریخ فوتبال ایران در جام جهانی را رقم بزند. همین نمایش های خوب سبب شد تا پس از بازگشت به ایران، مورد توجه رسانه های مختلف قرار بگیرد و رامبد جوان و جواد خیابانی که مجری 2 برنامه پربازدید تلویزیون هستند، از او به عنوان میهمان دعوت به عمل بیاورند.

 

البته فضای دو برنامه تفاوت های زیادی داشت. در خندوانه فضا شاد و مفرح و سرگرم کننده بود اما در فصل داغ فوتبال بحث ها جدی، رسمی و در دقایقی احساسی دنبال می شد.

 

بیرانوند در خندوانه بارها با میلاد محمدی و سعید عزت اللهی شوخی کرد و به قول معروف مجلس را در دست گرفت. بارها سر به سر رامبد جوان گذاشت و برای بینندگان و حاضر به لری آوازخوانی هم کرد. او از جناب خان، لباس محلی لرستانی ها را هدیه گرفت و در برنامه زنده پوشید تا به آرزوی دیرینه اش برسد.

 

همچنین دروازه بان شماره یک تیم ملی ایران، به کری خوانی با کریستیانو رونالدو نیز پرداخت و اشاره کرد مطالب خنده دار کاربران فضای مجازی، باعث افزایش روحیه اش شد.

 

 

اما در شبکه ورزش اوضاع متفاوت بود. بیرانوند با جواد خیابانی، بحث های متنوعی انجام دادند که بخشی از آن ها به پیشنهادات او اختصاص داشت. پیشنهاد از دیناموکیف، بشیکتاش و تورینو که به نظر جدی می رسیدند و بیرانوند نیز اعلام کرد: «سعی میکنیم با مدیریت پرسپولیس تصمیمی بگیریم که این تیم هیچ ضرری نکند».

 

اما بخش ویژه برنامه جواد خیابانی و علیرضا بیرانوند مربوط به بخشی بود که بیرانوند از زندگی شخصی اش می گفت. در ابتدا مجری برنامه با اشاره به فقر بیرانوند در ابتدای زندگی، از او پرسید که آیا فقرا را فراموش کرده ای؟ دروازه بان پرسپولیس که به شدت احساسی شده بود پاسخ داد: «به هیچ وجه! من شب...» اما بیرانوند نتوانست صحبت هایش را ادامه دهد.

 

خیابانی دقایقی از او تمجید کرد و به زندگی شخصی اش پرداخت و بار دیگر سوالش را از این ستاره فوتبال ایران پرسید. بیرانوند که آرام تر شده بود، گفت: حرف خیلی خوبی زدی آقا جواد. مردم عزیز کلا میدانند من چطور وارد فوتبال شدم و از کجا به کجا رسیدم. مسلما من هیچ وقت جایی که بودم را فراموش نمیکنم.»


وی در ادامه خاطره ای جالب بیان کرد: همین یکی دو سال پیش که شرایط خیلی خوبی در فوتبال داشتم، وقتی صبح بیرون می رفتم، رفتم که چند روزنامه بخرم که یک پیرزن را دیدم که در حال اسباب کشی بود و من را نمی شناخت. گفت جوان بیا و کمکم کن. چون این اتفاق برای برای خودم هم افتاده بود، درک کردم. از شانسم برق هم رفته بود و باید 5 طبقه را با پله می رفتم. من 5 طبقه 7-8 کیسه برنج را گذاشتم روی کولم و بردم. بعد پیرزن گفت که چقدر به تو پول بدهم؟! من روزنامه ای که عکسم روی آن بود را نشان دادم و گفتم من بیرانوندم، ورزشکار حرفه ای! گریه کرد و گفت من نمی دانستم. گفتم اصلا به این چیزها فکر نکن چون من هیچ وقت جاهایی که بودم را فراموش نمیکنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۷ ، ۱۸:۳۴
حمید

دهه کرامت ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها، روز دختر و پیشاپیش ولادت امام رضا علیه السلام گرامی باد.

باغ بهشت

به دیوار و در این بیت توحید             فروغ عترت و قرآن توان دید

بود این بارگاه خلد آذین                   حریم دخت هفتم خسرو دین

مزار حضرت معصومه اینجاست         رضا را خواهر مظلومه اینجاست

چو اینجا شد چراغ عشق روشن         به دلها این حرم شد پرتو افکن

بُوَد این درگه از ابواب رحمت            در باغى است از باغ جنّت

که اشک عاشقان شد جویبارش        نمى گردد خزان هرگز بهارش

تو اى زائر به تعظیم شعائر               ببوس این درگه پر نور وطاهر

بیا اینجا به اشک خود وضو کن          بیا جان خود اینجا شست و شو کن

بپا خیز و بخوان اذن دُخولش            اجازت از خداگیر ورسولش

به اذن حیدر و زهراى اطهر              به اذن یازده معصوم دیگر

قدم چون مى نهى داخل از این در       بگو بسم اللّه و اللّه اکبر

زند چون حلقه براین درگدائى              به گوش جان او آید ندائى

که: اى سائل! دعایت مستجاب است   محبّ آل عصمت، کامیاب است

بخواه از رحمت حق هر چه خواهى       که بى حدّ است الطاف الهى

«حسانا»، قم که دارُالمؤمنین است       در ِباغ بهشت اندر زمین است

حبیب چایچیان «حسان»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۷ ، ۱۳:۴۷
حمید

🔰زندگی چاه رنج است اما تو رَسن بباف!

✍️ سولماز پروین

◀️ اگه بخوام باهات رو راست باشم باید بگم که زندگی یک جورایی سخته... یعنی به شکل گریز ناپذیری سخته و این ربطی به جایی که هستی و جوری که زندگی می کنی نداره.

◀️ من بهش میگم اصل بقای سختی. یعنی سختی از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه ولی نابود نمیشه. برای همین هم توی یک زندگی خیلی خوب و عادی، جایی که هیچ کی به هیچ کی به خاطر عقایدش شلیک نمی کنه و همه چی آرومه؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی می‌خورن که بتونن خودشون رو هر روز صبح از توی رختخواب بکشن بیرون . آدمهای پف کرده، آدمهای بد حال؛ آدمهای روی لبه.

◀️ خیلی ‌ها معتقدن که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گلوتن، ما‌ ها رو اینجوری کرده و قدیم‌ها مردم خوشبخت‌تر بودن. تو بشنو و باور نکن.

◀️ حتی هزار‌ها سال پیش شاهزاده‌ای هندی به نام  سیزارتا –یا همون بودا– گفت که زندگی رنجه. رنج، یا به زبون بودا «دوکا». هایدگر بهش می‌گه «اضطراب وجودی».

↙️ این ها رو نگفتم که نا امیدت کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم توی دنیا کم نیست. می تونی ازشون توی راه کمک بگیری و هر وقت داشتی توی چاه غم فرو می رفتی مثل "رسن" بهشون چنگ بندازی و بیای بیرون. یکی از این طناب ها؛ موسیقیه.

🎵اگه تونستی سازی بزن؛ اگه نتونستی بهش گوش کن. وقتهایی که شادی موسیقی گوش کن و وقتهایی که غمگین بودی بیشتر، و اونجا که از هرحرکتی عاجز موندی؛ برقص. رقصیدن بهترین و مفید‌ترین کاریه که می‌تونی برای روحت بکنی. عموما موقع جشن و شادی می‌رقصن اما تو مثل زوربای یونانی برای رقصیدن منتظر بهانه نمون. هرجا ریتمی شنیدی که می‌شد باهاش برقصی، خودت رو تکون تکون بده، حتی اگه ریتم چکیدن قطره‌های آب از شیروونی باشه. «رقص هم ارتعاش شدن با جریان هستیه».

🎵 رقصیدن رو جدی بگیر ولی موقع رقص جدی نباش. بی‌مهار و بدون ترس از دیده شدن برقص، توی کوچهٔ بن‌بست، توی آسانسور، توی جمعیت. «برقص، برقص، وگرنه گم خواهی شد». شایدم کم بیاری.

🎶  راستی اگه صدای خوبی داشتی موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخون، اما اگه نداشتی هم مهم نیست، همیشه توی حموم و زیر دوش می‌تونی برای خودت بخونی.

📚 چیز دیگه‌ای که می‌تونی بخونی کتابه. خوندن بهت کمک می‌کنه زندگی‌های دیگه‌ای رو که هیچ وقت نمی‌تونستی تجربه کنی رو تجربه کنی. فیلم هم همین کار رو توی یک ابعاد دیگه‌ای می‌کنه اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالا‌تر از فیلمه چون قوهٔ تخیلت رو به کار می‌گیره؛ و روند ذهنی‌تر و عمیق تریه.

📗 تا می‌تونی بخون. وسط کتابهات حتما چند صفحه هم در مورد ستاره‌ها و کهکشان‌ها بگذار چون کمکت می‌کنه که ابعاد چیز‌ها رو بهتر درک کنی و یادت نره که توی کل هستی کجا وایسادی. برای همین قدیم‌ها بیشتر فیلسوف‌ها ستاره‌شناس هم بودن. شاید نخوای یا نتونی منجم بشی، ولی همیشه می‌تونی وقتهایی که غمگینی به آسمون نگاه کنی و ببینی که غم‌هات در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچیکه.

🚗 طناب‌های دیگه‌ای هم هست؛ چیزهایی مثل نقاشی کردن، کاشتن یک درخت؛ آشپزی با ادویه‌های جدید، سفر کردن، حرکت. ما برای نشستن خلق نشدیم. صندلی یکی از خطرناک‌ترین اختراعات بشریه. به جای نشستن قدم بزن؛ بدو؛ شنا کن...

🐱 اگر مجبور شدی بشینی؛ برای خودت همنشین‌هایی پیدا کن و از مصاحبتشون لذت ببر. پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسون نیست اما اگه دوست خوبی باشی؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورت جمع خواهند شد. در ضمن، دایرهٔ دوستات رو به آدم‌ها محدود نکن. تو می‌تونی تقریباً با همهٔ موجودات زندهٔ دنیا دوست باشی؛ گل‌ها، علف‌ها، ماهی‌ها، پرنده‌ها، و بله حتی گربه‌ها. حیوون‌ها گاهی حتی از آدم‌ها هم دوستهای بهتری هستن.

▪️توی زندگی چاه غم زیاده ولی طناب هم هست؛ سر رسن رو ول نکن. اما مراقب باش که به طناب های پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی موفقیت، آویزون نشی چون از توی چاه بیرونت نمیاره و بدتر ولت می کنه ته چاه.

بگرد و طنابهای خودت رو پیدا کن و اگه نتونستی پیداش کنی؛ «ببافش». آدمهای انگشت شماری طناب بافی رو بلدن.

📘 دانشمند ها، کاشفها، مربی های فوتبال، کمدین ها، و هنرمندها همه طناب باف هستن و طنابهایی رو بافتن که آدمهای دیگه هم می تونن سرش رو بگیرن و باهاش از توی چاه بیرون بیان. اگه ما امروز از سیاه سرفه نمی میریم برای اینه که طنابی رو گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته، سمفونی شماره پنج طنابیه که بتهوون با نتها به هم پیوند زده، صد سال تنهایی طنابیه که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته.

بیشتر طنابها رو یک روزی کسی که شاید ته چاه زندونی بوده بافته، مولانا در دفتر پنجم میگه:

 آه کردم؛ چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من

آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
🖋 @ehsanmohammadi95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۷ ، ۲۱:۳۵
حمید

هم برای خودتان حق اشتباه کردن قایل باشید و هم برای بقیه، این طوری زندگی بسیار ساده‌تر می‌شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۷ ، ۱۷:۵۶
حمید

به افتخار تمام مادر های عزیز❤️😍
قدرشونو بدونید اونا هستن که عاشقتونن👍

‼️ تفاوت خواب مامان وبابا :

مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند
که مامان گفت:”من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم ”
مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد .
بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت ، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت .
اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند.
گلدان ها را آب داد ، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت

بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد ، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت .
بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت ،
آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت
و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد. سپس دندان هایش رامسواک زد.

باباگفت: “فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی

” و مامان گفت:” درست شنیدی دارم میرم.”

سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد ، چراغ ها راخاموش کرد ،
لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت ،
با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ،
ساعت را برای صبح کوک کرد ، لباس های شسته را پهن کرد ، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست.

درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد ، گفت: ” من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد

واین است تفاوت خواب مادرو پدر

بهشت زیر پای مادران نیست بلکه بهشت خانه ایست که مادرم در آن است

مادری رو به فرزندش کرد و او را نصیحت کرد:
فرزندم:
روزی از روزها مرا پیر و فرتوت خواهی دید...ودر کارها یم غیر منطقی!!
در آن وقت لطفا به من کمی وقت بده و صبر کن تا مرا بفهمی.😭😖
هنگامی که دستم می لرزد و غذایم بر روی لباسم می ریزد؛
هنگامی که از پوشیدن لباسم ناتوانم؛
پس صبر کن و سالهایی را به یاد آور که کارهایی که امروز نمیتوانم انجام دهم، به تو یاد میدادم.😓😓
اگر دیگر جوان و زیبا نیستم؛
مرا ملامت نکن و کودکی ات را به یاد آور، که تلاش میکردم تو را زیبا و خوشبو کنم.
اگر دیگر نسل شما را نمی فهمم به من نخند، ولی تو گوش و چشم من ؛ برای آنچه نمی فهمم باش.
من بودم که ادب را به تو آموختم.
من بودم که به تو آموختم چگونه با زندگی روبه رو شوی.پس چگونه امروز به من می گویی چه کنم و چه نکنم.؟؟؟!!!
از کند شدن ذهنم و آرام صحبت کردنم و فکر کردنم هنگام صحبت با تو خسته نشو ، چون خوشبختی من اکنون این است که باتو باشم.😭تو اکنون تمام زندگی من هستی.
من همچنان می دانم که چه میخواهم، فقط برای انجام کارهایم به من کمک کن.
هنگامی که پاهایم مرا برای رسیدن به مقصد یاری نمی کند، با من مهربان باش.
اکنون که پیرم از گرفتن دستم هنگام راه رفتن خجالت نکش؛ که در کودکی ات که ناتوان بودی من دست تو را می گرفتم.
من دیگر مثل تو جوان نیستم و به سادگی، مرگ در انتظار من است.💔💔
در کنار من باش و مرا تنها نگذار.
هنگامی که از خطای من چیزی به یاد آوردی بدان که من جز مصلحت تو چیزی نمی خواستم.
خطا های مرا ببخش تا خدا تو را بیامرزد.
هنوز هم خنده و بازی های تو مرا خوشحال میکند

مرا از همصحبتی خودت محروم نکن.
هنگام تولدت با تو بودم ؛ پس هنگام مرگم با من باش.😭
لازم است این متن را همه بخوانند تا احساس مادرشان را هنگامی که پیر شد بفهمند.

به عشق مادرتان آن را برای دیگران ارسال کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۸:۲۵
حمید