کاربرد روانشناسی در عملیات روانی
دکتر محمدحسین الیاسی*
دکتر محمدحسین الیاسی*
در صنعت هوانوردی از شیوههای گوناگونی جهت بوجود آوردن مسیرهای هوایی استفاده میگردد که البته این شیوهها بنا به نوع دستگاههایی که در آن استفاده میشود، گوناگون هستند و سرویسی هم که از طریق مراقبت پرواز (کنترل ترافیک هوایی) در این مسیرها داده میشود، متفاوت میباشد. اما زمانیکه یک پرواز مسیر خود را طی نموده است، (معمولاً) جهت راهنمایی به سمت فرودگاه مقصد و نشستن در آن فرودگاه نیازمند دستگاههابی میباشد که وی را به سمت باند هدایت نماید؛ دستگاههایی که میتوانند وی را – بالاخص در شرایط بد آب و هوایی– تا ارتفاع و فاصله نزدیکی از سطح باند فرودگاه راهنمایی نمایند. یکی از مهمترین و متداولترین دستگاههایی که امروزه در سراسر جهان برای نشستن هواپیما در فرودگاههای پرترافیک از آن استفاده میشود، سیستم نشستن بوسیله دستگاهILS میباشد.
بر اساس اطلاعات بدست آمده اولین دستگاه ILS برای انجام تستهای اولیه در فرودگاه ایندیانا پلیس در سال ۱۹۴۰ میلادی نصب شده است. تا به امروز راه حلهای دیگری نیز برای نشستن هواپـیماها – مانـند سیـستم نشستن بوسیـله امـواج بسـیار کوتـاه رادیـویی یا - MLS : Microwave Landing System اختراع شده و تکامل یافته اند؛ همچنین سیستمهای ماهوارهایِ منطبق برسیستمِ موقعیتیابیِ جهانی (GPS : Global Positioning System) نیز برای آیـنده در حال برنـامهریزی و طراحی میباشند؛ اما امروزه از ILS برای ۹۹% از طرحهای تقرب دقیق و استاندارد (Standard Precision Approach) در سراسر جهان استفاده میگردد. یک سیستم ILS میتواند فقط برای یک باند، طرح تقرب دقیق PA : (Precision APP) ارایه دهد؛ ILS دارای دو سیستم مجزاست؛ یکی هواپیما را بصورت عرضی(از یک طرف به طرف دیگر) و دیگری بصورت عمودی (از بالا به پائین) راهنمایی میکند (مانند یک قیف مکعب شکل)
ILS از دو بخش اصلی به نامهای Localizer و Glide Slope تشکیل شده است، البته سازمان هوانوردی فدرال FAA تقسیم بندی در این مورد انجام داده که به نظر دقیق تر و کامل تر می رسد.
این
اطلاعات توسط چراغ های تقرب، باند فرود، محل فرود و خط وسط باند
(Runway Lights) تامین می شوند.
حال
هر کدام از این ابزار ها را با زبانی ساده تر شرح می دهیم.
Localizer
وظیفه
آنتن Localizer، ارسال سیگنال هایی به
صورت افقی جهت قرارگیری هواپیما در وسط باند فرود می باشد. برای این منظور با
ارسال سیگنال ۱۵۰ هرتز در امتداد سمت راست و ارسال سیگنال ۹۰ هرتز در امتداد سمت
چپ باند فرود، از انحراف هواپیما به سمت چپ یا راست باند جلوگیری می کند. ضمنا
فرکانس سیگنال های ارسالی بر روی باند VHF می باشد. سیگنالهای ایستگاه زمینی Localizer
پس از دریافت توسط هواپیما توسط
نمایشگر به نمایش درمی آید. بدین صورت که اگر هواپیما در امتداد خط وسط باند قرار
داشته باشد، CDI هیچگونه اختلافی را نشان نمی دهد و اگر هواپیما در سمت راست
خط وسط باند قرار داشته باشد، یک انحراف را در سمت چپ CDI و همچنین اگر
هواپیما در سمت چپ خط وسط باند قرار داشته باشد، یک انحراف در سمت راست
CDI مشاهده می شود.
Glide Slope
وظیفه آنتن های Glide Slope، ارسال سیگنال هایی برای راهنمایی خلبان جهت فرود با شیب مناسب بر
روی باند فرود می باشد. بدین منظور با ارسال سیگنال ۱۵۰
هرتز در پایین محدوده شیب صحیح فرود و ۹۰ هرتز در بالای آن، به خلبان
جهت پایین آمدن بر روی شیب صحیح فرود و نشستن در ابتدای باند کمک میکند. فرکانس سیگنالهای ارسالی بر روی باند UHF می باشد. سیگنالهای دریافتی ایستگاه
زمینی Glide Slope نیز بر روی نشانگر CDI نمایش داده می شود. بدین صورت که اگر هواپیما بر روی شیب صحیح فرود
باشد، نشانگر CDI در وسط باقی می ماند و اگر هواپیما بالاتر از شیب صحیح فرود۳ درجه
باشد، انحرافی به سمت پایین و همچنین اگر هواپیما پایین تر از شیب صحیح فرود باشد،
انحرافی به سمت بالا بر روی CDI نمایش داده می شود.
Marker Beacon
یکی دیگر از آنتن هایی که اطلاعات مسافتی را از زمین برای هواپیما ها
ارسال میکند، Marker Beacon
می باشد، بدین صورت که با ارسال سیگنال ۷۵ هرتز به صورت عمودی و
مخروطی شکل توسط یک آنتن در فاصله ۸ کیلومتری باند فرود موسوم به Outer Marker(OM)، یک آنتن در فاصله ۱
کیلومتری موسوم به Middle Marker(MM)، و یک آنتن در فاصله ۵۰۰ متری از باند فرود موسوم به Inner Marker(IM)، فاصله هواپیما را تا
ابتدای باند فرود برای هواپیماها مخابره میکند. اما سیگنال های ارسالی از فرستنده MB پس از دریافت، توسط چراغ های داخل کابین
و یک بوق هشدار به خلبان اعلام می شود. بدین صورت که چراغ آبی رنگ برای OM، چراغ زرد رنگ برای MM و چراغ سفید رنگ برای IM روشن خواهد شد
Runway Lights
به هنگام تقرب و نزدیک شدن به باند فرود در هنگام شب و در شرایط بد
آب و هوایی که باند برای خلبان قابل روئیت نمی باشد، از چراغهایی موسوم به Runway Lights بر روی باند استفاده شده که
توسط آنها محدوده تقرب، ابتدای باند، محدوده باند و خط وسط باندمشخص می گردد.
human capital یا سرمایه انسانی چیست؟
عبارت « سرمایه انسانی » یکی از پراستفادهترین «استعاره»ها در اقتصاد است. این عبارت از این جهت استعاری است که ما را در فهم اینکه چرا و چگونه میتوان در مورد کارآیی انسان مانند کارآیی دیگر منابع تولید، مانند ماشینها، استدلال کرد. آن کالاها «سرمایه» نامیده میشوند، پس ما میتوانیم تحلیلهای خود را از ماشینها به انسانها تعمیم دهیم تا بتوانیم انتخابهای آنها را در راستای افزایش کارآیی و در نتیجه ثروت شان، درک کنیم.
به طور کلی، اقتصاددانان چیزی را «سرمایه» میدانند که در فرآیند تولید نقشی بر عهده داشته باشد. ما میتوانیم در مورد افراد، اینگونه استدلال کنیم که ما به طرق مختلف روی خودمان «سرمایهگذاری» میکنیم تا بتوانیم کارآیی خود را افزایش دهیم.
بنابراین «سرمایه انسانی» ما مجموعه دانش، مهارتها، استعدادها و تحصیلاتی است که ما در طول سالها کسب کردهایم. اگر همه عوامل دیگر را برای همه افراد یکسان فرض کنیم، افرادی که سرمایه انسانی بیشتری داشته باشند یا حداقل در مورد شغل خود سرمایه انسانی بیشتری داشته باشند، از کارآیی بیشتری برخوردار بوده و دستمزد بالاتری دارند.
البته اینجا فرض «یکسان گرفتن دیگر عوامل» بسیار مهم است؛ چرا که تنها سرمایه انسانی نیست که میزان دستمزد را مشخص میکند. دستمزدهای ما همچنین به عرضه و تقاضای کاری که انجام میدهیم و کارآیی دیگر سرمایههای موثر در شغل ما، بستگی دارد. برای مثال در بسیاری از کارها حتی ماهرترین کارگرها هم نمیتوانند به اندازه ماشینآلات موجود در آن حرفه کارآیی و تولید داشته باشند.
مفهوم سرمایه انسانی، مخصوصا از این جهت مهم است که چرا ما موقعیتهای شغلی فعلی را برای کسب تحصیلات بیشتر رها میکنیم. برای مثال، از دیدگاه یک اقتصاددان، رفتن به دانشگاه سرمایهگذاری بر روی سرمایه انسانی یک فرد است و برای مثال تفاوتی با تعمیر یا بهبود یک ماشین برای تولید بیشتر و بهتر ندارد.
مخارج مستقیم دانشگاه (برای مثال شهریه، خوابگاه، کتابها و ...) قسمتی از این سرمایهگذاری است، ولی دانشگاه یک هزینه فرصت نیز میطلبد: درآمدی که ما میتوانستیم با کار کردن به جای ادامه تحصیلات در دانشگاه کسب کنیم. البته، فرض ما بر این است که این مخارج کمتر از افزایشی است که کسب تحصیلات میتواند در درآمد ما در طول زندگیمان ایجاد کند.
سرمایه انسانی همچنین میتواند در درک پدیدهای که ذهن بسیاری را به خود مشغول ساخته، بسیار مفید باشد: پدیدهای که «شکاف درآمدی جنسی». منتقدان همیشه بر روی این مساله که زنان به طور متوسط، در مقابل هر یکدلار دستمزد برای مردان فقط 75 سنت دستمزد دریافت میکنند و این را اثباتی بر مدعای تبعیض بر ضد زنان در بازار کار میدانند.
واقعیتی که آنها به آن اشاره میکنند کم و بیش درست است. مشکل اینجاست که این مساله نه به تبعیض در بازار کار، بلکه به انتخابهایی باز میگردد که زنان و مردان برای سرمایه انسانی خود اتخاذ میکنند. در مقابل، این سرمایهگذاریها نیز اثر مستقیمی بر روی دستمزد ایشان میگذارد.
برای مثال، اگر زنان نسبت به مردان از علاقه کمتری برای ادامه تحصیل در رشتههایی که تقاضای بیشتری برای آنها وجود دارد داشته باشند، دیگر مساله تبعیض نیست، بلکه آنها سرمایهگذاری را «انتخاب» کرده اند که تقاضای کمتری برای آن وجود دارد و در نتیجه دستمزد کمتری نیز در انتظارشان خواهد بود. برای مثال در آمریکا، زنان نسبت به مردان کمتر در علوم انسانی (که تقاضای بیشتری برایشان وجود دارد) و بیشتر در علوم مهندسی و ریاضی ( که تقاضای کمتری دارند) ادامه تحصیل میدهند. دوباره باید تاکید کنم که اینجا بحث بر روی توانایی افراد نیست، بلکه در مورد انتخابهای ایشان در مورد سرمایه انسانی خودشان است.
همچنین این تصور نیز وجود دارد که دستمزد کمتر زنان به خاطر تصور فرهنگی اشتباهی است که طبق آن زنان مسوولیت تربیت فرزندان را بر عهده دارند. در این مورد باید گفت زنانی که قسمتی از زمان شان را صرف مراقبت از فرزندانشان میکنند این ریسک را میپذیرند که سرمایه انسانی شان دچار «تنزل» گردد، چرا که زمانی که صرف فرزندانشان میکنند، میتوانستند صرف بهبود سرمایه انسانی شان در زمینه کاری شان کنند.
زنانی که نقش بیشتری را نسبت به شوهرشان در تربیت فرزندانشان دارند، اصولا انتخابهای دیگری را برای بهبود سرمایه انسانی شان انجام میدهند که آنها را وارد شغلهایی با انعطاف پذیری بیشتر میکند (مانند تدریس). این نوع شغلها به طور متوسط از دستمزدهای کمتری برخوردارند.
مطالعات دقیقی که بر روی شکاف درآمدی جنسی انجام شده، نشان میدهد
که اگر تفاوتهای موجود در سرمایهگذاری بر سرمایه انسانی در زنان و مردان را
تصحیح کنیم، شکاف درآمدی از بین میرود. چنان که بنا به آمار موجود، زنان و مردانی
که از سرمایه انسانی نسبتا یکسانی برخوردارند، دستمزدهای نسبتا یکسانی نیز دریافت
میکنند ( به طور دقیق دستمزد مردان 2 درصد بیشتر از زنان است) .
سرمایه انسانی ابزار توضیحی بسیار قدرتمندی در اقتصاد است، به طوری
که میتواند ما را در فهم اینکه چرا افراد در آموزش و تحصیل سرمایهگذاری میکنند
یا هزینههای مستقیم و فرصت رفتن به دانشگاه را میپردازند و اینکه این سرمایهگذاریها
چگونه در درآمد آینده آنها نقش دارد.
در واقع، "سرمایه ی انسانی" ترکیبی متناقض و عجیب و غریب است که با "زبان جدید" معاصر، یعنی همان گفتار نئولیبرال تحمیل شده است. انگار که "سرمایه" این هیولای سرد، این انباشت کار مرده، که نمی تواند ادامه ی حیات دهد مگر با مکیدن مداوم خون کار زنده، در حالی که میلیاردها انسان بی گناه را به فقر و بیکاری محکوم می کند، می تواند نشانه ای از انسانیت داشته باشد.
اقتصاد دانان، مدیران، مردان سیاست یا هر آدم معمولی که گستاخانه از این عبارت استفاده می کنند، در واقع غیر انسانی بودن این نوع نگرش به دنیا را به نمایش می گذارند که در آن هر کس و هر چیز مجبور است موجودیت خود را با ترازویی که یک وزنه ی ارزشمند بیشتر ندارد بسنجد: وزنه ی ارزش کالائی.
اما منظور آنها از سرمایه ی انسانی چیست؟ جواب ساده است: قدرت کار حقوق بگیران. یعنی مجموعه ی اختیارات و توانایی های فیزیکی (مانند زور بازو، استقامت، مهارت ، کاردانی)، توانایی های اخلاقی (مانند شجاعت، پشتکار، وجدان کاری)، توانایی های عقلانی (مانند اطلاعات عمومی، تخصص، تخیل و هوشمندی)، توانایی های زیبایی شناسی (ذوق و سلیقه) و توانایی های معاشرتی (قدرت معاشرت و مذاکره) و حقوق بگیران می توانند این توانایی ها را در بازار کار به فروش برسانند.
آنهایی که قدرت کار را به عنوان یک سرمایه ی انسانی نشان می دهند، درواقع می خواهند به خود و به کارمندان بقبولانند که هر کس با قدرت کاری خود صاحب سرمایه ای است که باید آن را به سود دهی برساند. ارزش آن را حفظ کند و حتی بالا ببرد. با تعلیم و تربیت مداوم خود، با تجربه ی کاری خود، با شغل خود، حفاظت از سلامتی خود، فعالیت های فرهنگی و تفریحی، معاشرتهای شخصی و غیره.
هر کس بایستی به شیوه ی یک بنگاه سرمایه داری، در هر یک از ابعاد وجودی خود، یک مرکز بالقوه برای جمع آوری ثروت مالی ببیند و در این راه عمل کند. پس وظیفه ی هر کس است که به شیوه ی یک سرمایه دار رفتار
کند. سرمایه داری که سرمایه اش چیزی جز شخص خودش نیست. همه سرمایه دارند و همه کارفرما و رئیس خود هستند.
به سراغ آن وقاحت یا حماقتی برویم که بازهم حرف از سرمایه می زند ( یعنی از امکان ارزش گذاری و ثروت اندوزی)، هنگامی که صحبت از نیروی کار تمام آنهایی است که وضعیت خود را منتهی و خلاصه شده در کارهای ناپایدار ، بی آینده و یا بی کاری می بینند و حتی به سادگی جزو مطرودین از نظر اجتماعی ـ اقتصادی به حساب می آیند. که تازه تعدادشان نیز رو به فزونی است. فقط به خاطر اینکه کمتر موفق شده اند قدرت کاری خود را به عنوان یک کالا به فروش برسانند واصلا نتوانسته اند آن را به عنوان سرمایه به سود دهی برسانند.
وقاحت و حماقت به همان اندازه بی شرمانه و ابلهانه هستند، زمانی که فرمول "سرمایه ی انسانی" برای کسانی به کار برده می شود که نیروی کاریشان را با حقوقهای پایین مبادله می کنند. این افراد نیز به علت گسترش سیاست نئولیبرال، چه در جنوب و چه در شمال [کره زمین]، تعدادشان رو به فزونی است.
با چنین وقاحت و حماقتی است که سعی می کنند به مردم بقبولانند که اگر بیکار مانده اند، یا اگر در بدبختی کارهای پست و نا پایدار گیر کرده اند مقصر فقط خودشان هستند. چرا که شاید چیز درخوری برای فروش ندارند یا اگر دارند، بلد نیستند آن را به درستی عرضه کنند. به این ترتیب است که تمام آن ساختارهایی که مسئول پخش یا تصاحب ناعادلانه ی امکانات مالی، اجتماعی و فرهنگی هستند، به یکباره از نظرها دور می مانند.
امکاناتی که در جامعه حالت نمادین دارند و این ساختار ها باعث می شوند که سرمایه ی جوانی که از محیط های مردمی محله های حومه ی شهر می آید شانس کمتری در برابر جوانی که از محیط های مرفه می آید داشته باشد.
مفهوم سرمایه انسانی، که به شکل روان پریشانه ای فردگراست، تمام روابط اجتماعی که تحت تاثیر جبرهای کمابیش قدرتمندی هستند را در اراده گرایی و عزم شخصی خلاصه می کند. همان مفهومی که اصطلاح عامیانه " خواستن توانستن است" در بر دارد.
راجع به آن قسمت از حقوق بگیرانی که هنوز شانس داشتن یک شغل پایدار و متناسب را دارند، همین فرمول به آنها این عقیده را می دهد که این مزیت را مدیون سرمایه ی انسانی خودشان هستند و این تفکر باعث می شود که آنها نه تنها با حقوق بگیرانی که در وضعیت پایین تری قرار دارند احساس درک و همبستگی نداشته باشند، بلکه متقاعد می شوند که باید برای حفظ و رشد این سرمایه ی ارزشمند شان مدام در تلاش باشند.
به این ترتیب، موجودیت خارج از محیط کارشان را نیز، در تمام ابعاد آن، به یک بنگاه دائمی جذب و جمع امکانات و هر منبع درآمدی که بتواند در بازار کار گران تر و ارزشمند تر شود تبدیل می کنند.
اما اگر هر شخصی کارفرمای کوچکی باشد، خود مکانیسم استثمار سرمایه داری نیز به یکباره از نظرها محو می شود. چرا که حقوق بگیر، به عنوان مدیر یک سرمایه ی انسانی، دیگر به دنبال فروش نیروی کار انسانی به سرمایه نیست. نیروی کاری که عملی کردن آن، (یعنی به فعل درآودنش به شکل یک کار با مدت، شدت، کیفیت و بالاخره قدرت تولید تعیین شده) می تواند ارزشی بیش از ارزش واقعی اش به آن ببخشد و به این ترتیب با دادن ارزشی بیش از قیمت خرید آن به سرمایه، باعث ایجاد یک ارزش مجازی شود.
فرض بر این است که باید خدماتی را به فروش رساند که دستمزد آن معادل قیمت واقعی اش می باشد یعنی معادل پولی دقیق آن.[ این بدان معنی است] که هیچ امکانی برای استثمار بین سرمایه و کار مزدی وجود ندارد. فقط یکی می تواند نسبت به دیگری از قدرت بازار وسیع تری بهره مند شود.
براین همه باید اضافه کرد که در انتها، اطلاق سرمایه به یک کالای ساده یعنی نیروی کار اعمال نوعی از فتیشیسم (بت وارگی ) است به معنایی که مارکس از آن استفاده می کرد.. یعنی بگذاریم چنین برداشت شود که به این بهانه که سرمایه "ارزشی در روند " و یا ارزشی قادر به حفظ و توسعه خویش در طی یک دوره ی دایره وار ناایستا می باشد که گاه شکل کالا می گیرد گاه شکل پول ، پس هر کالائی (و از جمله نیروی کار) و یا هر مقدار پولی هم گویا خود سرمایه است.
بدین ترتیب مجددا شرایطی را که منحصرا وجود سرمایه را امکان پذیر می سازد از نظرها محو می کنیم: یعنی استثمار نیروی کار به شکل مزد بگیری آن. تغییر شکل نیروی کار به کالا و پیش فرض آن یعنی سلب مالکیت کارگران و حقوق بگیران از نیروی کارشان و از ابزار اجتماعی تولید .و این در حالی است که این امکانات ثمره انباشت بهره کشی از خود آنان می باشد. صحبت از سرمایه برای آن چیزی که به این ترتیب متضاد خود کلمه ی سرمایه است، در عین حالی که متضاد منشا تولید آن نیز می باشد، وارونه کردن تمامی روابط تولید سرمایه داری است و به این ترتیب غیر قابل فهم کردن آن. و این یعنی دنیای وارونه.
مفهوم سرمایه انسانی ابداع اقتصاد دان آمریکایی تئودور ویلیام شواتز
در سالهای 1950 است. این مفهوم توسط همکار و هموطنش گری استانلی بکر متداول شد که
همراه میلتون فریدمن مکتب شیکاگو را بوجود آوردند.
سرمایه انسانی عبارت است از مجموعه دانش و مهارتهای جمع شده در نیروی
انسانی یک سازمان . سرمایه انسانی مستلزم سرمایه گذاری بر روی نیروهای انسانی یک
مجموعه به منظور بالا بردن بازدهی آنهاست .
تفاوت منابع انسانی و سرمایه انسانی
منابع انسانی: افراد در یک جامعه یا سازمان را شامل می شود
سرمایه انسانی: مجموعه دانش و مهارتهای افراد در سازمان و جامعه
مفهوم مدیریت سرمایه انسانی
هر فردی در هر شغلی که کار می کند از طریق تجربه و آموزش به مهارت هایی دست پیدا می کند. با گذشت زمان دانش و بهره وری آنها زیاد و بر موفقیت سازمان تاثیر می گذارد. بهره وری سازمان همراه با توسعه دانش و تجربه کارکنان ارتقا می یابد. لذا سازمان با توسعه دانش ومهارت کارکنان، آنها را تبدیل به سرمایه های سازمانی می کند. با گذشت زمان کارکنان نقش اصلی در موفقیت سازمان خواهند داشت. به این سرمایه نهفته در کارکنان سرمایه انسانی می گویند. برای درک مفهوم مدیریت سرمایه انسانی (Human Capital Management)، بهتر است ابتدا معنی خود سرمایه (Capital) را بررسی کنیم.
سرمایه به کالاهای بادوام از پیش تولید شده می گویند که بیشتر به تولید محصولات و خدمات کمک می کند. به بیان ساده تر، سرمایه به هر نوع محصول یا خدمت تولیدشده گفته می شود که افراد یا سازمان را در تولید و ارائه ستاده باکیفیت توانمند می سازد. بعبارت دیگر سرمایه نقش کاتالیزگر را در بهره وری سازمان ها دارد. (کاتالیزورها مواد شیمیایی هستند که در فرایندهای شیمیایی باعث افزایش سرعت واکنش میشوند و در اینجا به معنی افزایش اثربخشی و بهره وری است).
سرمایه انسانی چیست؟
کارکنان شاهراه یا قلب هر سازمانی محسوب می شوند. هیچ سازمانی بدون کارکنانش قادر به بقا نیست. سازمان ها با کمک افراد راه اندازی و به موفقیت و بهره وری نائل می شوند. کارکنان بخش زیادی از وقتشان را در ادارات و دفاتر مشغول کار هستند و در راستای تحقق اهداف و آرمان های سازمان تلاش می کنند. اگر کارکنان همیشه برانگیخته شوند، نسبت به سازمان احساس وابستگی و تعلق می کنند. در نتیجه نهایت تلاششان را بکار می گیرند تا هداف سازمان محقق شود.
هر کارمند در هر شغلی که کار می کند از طریق تجربه، آموزش و مشاهده مجموعه مهارت هایی را کسب می کند. بنابراین کارکنان با ارتقا دانش خود، بهره وریشان را نیز بهبود می بخشند. در نتیجه به موفقیت سازمان کمک می کند. “به توسعه دانش و تجربه کارکنان در طول مسیر شغلی و کاری که به افزایش بهره وری سازمان کمک می کند” سرمایه انسانی می گویند.
هرکارمندی در طول مسیرکاری خود در سازمان تلاش می کند تا با ارتقا مهارت هایش، به جایگاه بهتری دست یابد. “به مجموعه مهارت ها، صفات، دانش و تخصص کارکنان که بیشترین نقش اصلی را در افزایش بهره وری سازمان دارند” سرمایه انسانی گفته می شود.
هر سازمانی پول و منابع اش را بر روی آموزش کارکنان جدید سرمایه گذاری می کند. در مقابل کارکنان تلاش می کنند، دانش موجود خود را ارتقا بخشند تا به افزایش بهره وری سازمان کمک کنند. اصطلاح سرمایه انسانی توسط لویس (Lewis) در کتاب “Economic Development with Unlimited Supplies of Labor” معرفی شد.
مدیریت سرمایه انسانی چیست؟
مدیریت سرمایه انسانی به مدیریت کارکنان سازمان اشاره دارد که در رسیدن به بهره وری کلی سازمان نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. اگر بخواهیم از دیدگاه یک غیر متخصص آن را تعریف کنیم، به مدیریت نیروی کار سازمان، مدیریت سرمایه انسانی می گویند.
مدیریت سرمایه انسانی به عنوان فرایند جذب، آموزش، مدیریت و نگهداشت کارکنان تعریف می شود که در فرایندهای سازمانی و تحقق اهداف نقش موثری دارند. بعلاوه بیشتر بر روی نحوه برخورد سازمان با کارکنان تمرکز دارد. به کارکنان نباید تنها به عنوان کارگر محض نگاه کنید. مدیران ارشد باید متضمن رشد و توسعه همه کارکنان در سازمان باشند تا متعاقبا آنها منجر به رشد و توسعه سازمان شوند.
هدف اصلی هر سازمانی باید آموزش کارکنان باشد تا در آینده تبدیل به منابع کارامدی شوند. در مدیریت سرمایه انسانی، کارکنان منابع مهم سازمانی هستند که نقش قابل توجهی در بهره وری سازمان ایفا می کنند. توسعه و مدیریت افراد درسازمان درکنار حوزه های اصلی مسئولیت پذیریشان، آنها را در آینده تبدیل به منابع حیاتی سازمان می کند. همچنین با تضمین به مشارکت و کمک در سازمان، نقش صد در صدی را در موفقیت سازمان ایفا می کنند.
سلولها واحدهای ساختمانی و عملی موجودات زنده هستند که ابعاد میکروسکوپیکی دارند. اندازه کوچک سلولها ، همراه با پیچیدگی موجود در سطح آنها ، منجر به نسبت بالای سطح به حجم شده است که انتشار مواد سوختی ، مواد غذایی و مواد زاید را بین سلول و محیط اطراف آن تسهیل مینماید. واژه سلولاز کلمه لاتین (Cella) به معنی انبار یا محفظه ، گرفته شده است.
بدن کلیه موجودات از سلول ساخته شده است. لذا از این نظر ، کلیه
موجودات زنده ، واحد بوده و از این نقطه نظر یا یکدیگر اشتراک دارند. موجودات تک
سلولی میبایست کلیه امور حیاتی خود را به تنهایی انجام دهند، در حالی که در
موجودات پرسلولی تمایز یافتهای این امر به تخصصی شدن سلولها وابسته است. به عبارت
دیگر هر سلولی بر اساس تمایزی که یافته است،وظیفه فیزیولوژیک خاصی را عهدهدار میباشد.
سلولهای
تشکیل دهنده پیکر موجودات بر اساس کاری که انجام میدهند، سازش خاصی یافته و تنوع
بسیار وسیعی در این زمینه وجود دارد که در نتیجه ، تنوع در عالم موجودات زنده را
ایجاد میکند. تمامی سلولها دارای خصوصیات مشترکی ، نظیر DNA به
عنوان ذخیره اطلاعات ژنتیکی ، ریبوزومها و یک غشای پلاسمایی احاطه کننده سیتوپلاسم
میباشند.
در
یوکاریوتها ، ماده ژنتیکی توسط غشای هسته احاطه شده ، ولی در پروکاریوتها ، چنین
غشایی وجود ندارد. غشای پلاسمایی یک سد چرم مانند قابل انعطاف پذیری می باشد که
گیرندههای متعددی برای پیامهای خارج سلولی مختلف دارند. بعضی سلولها مانند
سلولهای باکتری اشرشیاکلی و مخمر را میتوان به مقادیر زیاد کشت کرد، دارای زمان
تکثیر کوتاه بوده و بخصوص مطیع دستکاریهای ژنتیکی میباشند. سلول چیست؟ کوچکترین واحد حیاتی
پیکره هر موجود زنده را سلول می گوییم.
می توان
گفت چنانچه بدن موجودات را به یک ساختمان تشبیه کنیم سلول ها به تعبیری آجرهای
تشکیل دهنده ی بنا هستند.هر سلول از اجزای مختلفی تشکیل
شده است که به طور عمده سیتو پلاسم، غشای سیتوپلاسمی و هسته هستند.
سیتوپلاسم
چیست؟
سیتوپلاسم
شبیه مایع غلیظی به نظر می رسد که حاوی مواد مختلف از جمله آنزیم هاست.
آنزیم ها
از جنس پروتئین بوده و درون خود سلول ساخته می شوند و وظیفه ی آنها اداره کردن
تغییرات شیمیایی داخل سلول است.
در واقع
شبیه یک کاتالیزور عمل می کنند. یعنی انجام یک واکنش شیمیایی را تسریع می کنند،
بدون اینکه خود در آن شرکت کنند و بنابراین مصرف نمی شوند؛ لذا می توانند بارها و
بارها مورد استفاده قرار گیرند.
علاوه بر
آنزیم ها در سیتوپلاسم تعدادی اجزای بسیار کوچک وجود دارند که در ساختن سیتوپلاسم
نو، و همچنین تولید موادی که در خارج از سلول باید مصرف شوند و یا در تجزیه ی مواد
برای تولید انرژی، نقش دارند.
ضمنا دانه
های نشاسته یا قطرک های چربی که در واقع غذاهای ذخیره ای
و در نهایت
هسته ی سلول ها درون سیتوپلاسم جای دارد.
هسته
هسته ی هر
سلول در واقع نقش مدیریت تغییرات شیمیایی که درون سیتوپلاس رخ می دهد را بر عهده
دارد.
هر سلول
دارای یک هسته است که معمولاَ کروی بوده و همانطور که ذکر شد به وسیله ی سیتوپلاسم
احاطه شده است.( قسمت صورتی رنگ)
از دیگر
وظایف هسته کنترل تقسیم سلولی است. در واقع سلول بدون هسته قادر به تولید مثل نیست.
هر سلول
برای تولید مثل می بایست به دو سلول دیگر تقسیم شود. و این تقسیم تنها مناطق رشد
صورت می پذیرد.
حتماً فکر میکنید که آنها نوعی سلول اند که نسبت به بقیه ی سلول ها کمی بزرگترند و جایی نمی توان آنها را پیدا کرد؟
اما باید بگویم، این نوع سلول که از بزرگترین سلول هاست همه جا پیدا می شود. تخم مرغ یک سلول است پوسته ای که دور تخم مرغ را پوشانده پوسته ی سلول نیست! بلکه ماده ایست از جنس آهک که ترشح شده و برای محافظت سلول به وجود آمده است. پوسته ی واقعی سلول لایه ی بسیار نازکی است که در زیر پوست تخم مرغ قرار دارد. سیتوپلاسم این سلول نیز همان سفیده اش است که نمک ها و آنزیم ها در آن قرار دارند. هسته ی آن هم زرده اش نیست.
هسته ی این نوع سلول بزرگ پیدا نیست و زرده ، یک منبع غذاییست که جوجه از آن استفاده می کند و بسیار مقوی است. حتماً به ذهنتان رسیده که بزرگترین سلول چیست، زیرا تخم مرغ یکی بزرگترین سلول هاست، بزرگترین سلول تخم شترمرغ می باشد.
همچنین بزرگ ترین یا در واقع بلند ترین سلول ها در بدن سلول عصبی است
به دلیل انتقال پیام به تمام نقاط بدن است
یاخته یا سلول واحد بنیادین ساختاری و کارکردی همه اندامگانها (ارگانیسمهای موجودات زنده) است. یاخته به زبان سادهتر واحد ساختار و عمل در جانداراناست. در هر بخشی از بدن که عملی انجام میشود در اصل توسط یاختههای آن بخش انجام میشود.
نظریهٔ یاخته که در سدهٔ پانزدهم میلادی پدید آمد میگوید که همه اندامگانها از یک یا چند یاخته تشکیل شدهاند، همه یاختهها از یاختههای پیشین پدید میآیند، همه کارکردهای زیستی یک سازواره در درون یاختهها انجام میگیرند و اینکه یاختهها شامل اطلاعات وراثتی لازم برای سامان دادن به کارکرد یاخته و انتقال اطلاعات به نسلهای آینده یاختهها هستند. یاختههای بدن موجودات پریاختهای در برخی بافتها مانند پوست با پیوندهای میانیاختهای به هم متصل میشوند.
انواع سلول بر اساس وضعیت:
پروکاریوت: سلولهایی که به علت نداشتن دیوارهٔ هسته، مواد هستهای در سیتوپلاسم پراکنده شده است و هسته مشخصی ندارند. مانند باکتریها و جلبکهای سبز - آبی
یوکاریوت: سلولهایی که هستهٔ آنها غشایی دارد که آن را در بر میگیرد و هستهٔ مشخصی دارند. مانند گیاهان، جانوران، قارچها و آغازیان.
بزرگترین سلول بدن انسان چیست؟
سلول عصبی به همه گونههای سلولهای بافت عصبی گفته میشود. اما گاهی منظور از سلول عصبی، تنها نورونها میباشد که یکی از گونههای سلولهای عصبی میباشند.
سلول عصبی را دو دسته سلول که از نظر ساختاری کاملا متمایز هستند تشکیل میدهند این دودسته سلول عبارتند از:
سلولهای تحریک پذیر (نورونها)
سلولهای غیر تحریک پذیر (نوروگلیها شامل:آستروسیتها، میکروگلیالها، و الیگودندروسیتها) و سلولهای شوان اشاره کرد.
ساختار نورون
نورون ها، اصلیترین سلولهای عصبی هستند. این سلولها وظیفه انتقال اطلاعات عصبی را بر عهده دارند. نورونها از طریق زائدههایی بنام دندریت اطلاعات را دریافت کرده و از طریق زائدههای دیگری بنام آکسون اطلاعات را به سلول بعدی منتقل میکنند. جسم سلولی نورونها، پریکاریون نام دارد. این یاختهها در فاز G۰ قرار دارند و تقسیم نمیشوند.
ویژگیها
دارای قسمتهایی بروی رشتهها (دندریت و آکسون) است که غلاف میلین نام دارد و جنس پروتئین و فسفولیپید است. نکته: قسمتهایی که غلاف میلین وجود ندارد گرههای رانویه نامیده میشوند. در رشتههای میلین دار پیام عصبی بسیار سریع تر منتقل میشود. (به صورت جهشی)
دستگاه عصبی انسان دارای بیش از ۱۰۰ میلیارد نورون است. سیگنالهای ورودی از طریق سیناپسها وارد نورون میشوند. این سیناپسها عمدتا روی دندریتها قرار دارند، ولی بر روی جسم سلولی نورون نیز وجود دارند. در انواعی از نورونها، ممکن است تا ۲۰۰ هزار عدد از این ارتباطهای سیناپسی از رشتههای ورودی وجود داشته باشند.
ساختار نورون
یک قطبی: دندریت و آکسون آنها از یک نقطه جسم سلولی خارج میشود.
دو قطبی: دندریت و آکسون آنها از دو نقطه جسم سلولی خارج میشود
چند قطبی: دندریت و آکسون آنها از چند نقطه جسم سلولی خارج میشود.
انواع از نظر کار
نورونهای حسی و حرکتی
حسی: اطلاعات را از سایر اندامها به مغز و نخاع میبرد.
حرکتی: اطلاعات را از مغز و نخاع به سایر اندامها و ماهیچهها میبرد.
رابط: رابط بین نورونهای حسی و حرکتی است.
انتقال پیامها در نورونها از طریق وجود اختلاف پتانسیل بین درون و بیرون نورون است. این اختلاف پتانسیل در موقع استراحت در بیشترین میزان و حدود ۷۰ میلی ولت است که موقع تحریک با باز شدن کانالها این اختلاف پتانسیل برای زمان کوتاهی صفر میشود و با تحریک کنالهای بعدی در طول عصب پیام تحریک منتقل میشود.
شیشه هواپیما و جنس آن
شیشه های هواپیما از لحاظ نوع ساختار مقاومتی دارای چندین لایه می باشند و به عنوان مثال در بخش مسافران از نوع Back Up Structure استفاده میگردد و در آن از 2 عدد شیشه تلقی و سیلیکونی همراه با یک عدد لایه حذب کننده نور خورشید در داخل شیشه سیلیکونی استفاده میگردد و فضای بین شیشه ها نیز به دلیل تحت فشار بودن کابین, با هوای آزاد داخل کابین در ارتباط می باشد. همچنین پنجره های بخش مسافران فاقد قابلیت جذب امواج UV به میزان بیش از 30% میباشند و برای این منظور سایه بان و پوشش های خاص به روش کشویی در نظر گرفته شده است. در مقابل, پنجره های کابین خلبان به روش Redundant و همراه با 3 الی 5 لایه مقاومتی از جنس شیشه, اکرلیک, کربن, پلاستیک و ... ساخته میشوند. همچنین به دلیل Limited بودن لایه های اول و دوم, چنانچه جسم خارجی با این بخش برخورد نماید, شیشه خورد نمیشود و تنها ترک برمیدارد و در سر جای خود باقی می ماند
بیضوی بودن شیشه های هواپیما
چهار ضلعی بودن این شیشه ها باعث می شده تا آنها در برابر فشار بسیار آسیب پذیر باشند و احتمال ترک خوردنشان افزایش یابد. اما درست برعکس آن، گرد و منحنی بودن قاب پنجره ها کمک می کند تا فشار وارده به اطراف پخش گردد و از این رو، هیچ فشاری روی شیشه ها وجود نداشته باشد.بد نیست بدانید وقتی هواپیما در آسمان اوج می گیرد، فشار جو بیرونی، توربو بالانس و نیروی کششی کاهش پیدا می کنند. هر چه ارتفاع وسیله بیشتر گردد.
نواع تشکیل یخ برروی بدنه هواپیما
انواع گوناگون تشکیل یخ روی هواپیما کاملا قابل تشخیص نیستند ولی می توان آنها را به گونه های زیر تقسیم کرد:
1-شبنم یخی Hoar Frost 2-یخ کدر Rime Ice 3-یخ شفاف Clear Ice 4-یخ باران Rain Ice 5-برف آبدار Pack Snow
اثرات شبنم یخی
الف) رسوب شدن آن روی آنتن ها با عث اختلال در سیستم مخابراتی هواپیما می شود.
ب) موقع پرواز و جدا شدن از سطح باند ایجاد مشکل می نماید.
ج) شیشه جلوی هواپیما را کدر می کند.
تشخیص یخ بر روی سطوح هواپیما است
۱- سنسورهای الکترنیکی موجود بر روی سطوح هواپیما که البته برخی اوقات دچار اشتباه تشخیص نیز می شوند .
۲- نوعی سیستم تشخیص که در آن میزانی یخ بر روی یک سنجنده قرار می گیرد
روش های امحای یخ در هواپیما
۱- سیستم های ضد یخ : این سیستم ها قبل از اینکه هواپیما دچار شرایط یخ زدگی شود روشن می شوند تا مانع یخ زدگی شوند . که شامل سیستم های گرمایشی ، سیستم های نگهداری گرما ، سیستم حرارتی دریچه سوخت ، سیستم گرمایشی سپرهای باد و یخ زداهای سطح (در فرم مایع) می باشد.
۲- سیستم های یخ زدایی : این سامانه ها پس از یخ زدگی و در واکنش به یخ فعال می شوند. شامل بال های گرم شونده ، سیستم بال های گریان (weeping wing system) و سامانه چکمه boots می شود.
روش های یخ زدایی شیشه ها
۱- استفاده از المان های حرارت مقاومتی، که در اثر عبور جریان الکتریکی گرما تولید می کنند . به مانند شیشه عقب ماشین ها
۲- استفاده از مواد شیمیایی مایع نظیر : اتیلن گلیکول ، پروپلین گلیکول ، ایزوپروپیل الکل درجه بی ، اوره ، سدیم استات و نمک های کراید
جمع بندی
به طور کلی شیشه های هواپیما جزء قطعات مهم هواپیما دسته بندی می شوند. چرا که راه ارتباطی خلبان با محیط اطراف هستند در نتیجه تعمیر و نگهداری آن نیز امر مهمی است، باید توجه داشت که استفاده از راه هایی که به ذهن فرد می رسد ممکن است خطرناک باشد و به شیشه هواپیما آسیب برساند و خسارات های سنگینی به هواپیما وارد شود.
منبع: Aircraft Anti-Icing Systems Group 4 Leslie Mehl Annie Parsons
{ No news is good news }

ارابه فرود هواپیما (Landing Gear)
ارابه فرود (مصوبه فرهنگستان زبان: فرودافزار) سازهای است که هواپیما در هنگام توقف یا حرکت بر روی زمین بر آن تکیه دارد. ارابه فرود معمولاً دارای چرخ است ولی در برخی هواپیماها اسکی (برای روی برف) و محفظه هوا (برای روی آب) نیز بجای چرخ بکار میرود.
چرخها در قسمتهای دو بال، بدنه و دماغه هواپیما قرار دارند. در بیشتر هواپیماها ارابه فرود پس از برخاستن هواپیما جمع میشود تا از نیروی پسار بکاهد.
به طور کلی ارابه فرود در هواپیما دارای
چند وظیفه اساسی میباشد این وظایف به طور خلاصه عبارتاند از:
١- هواپیما را بر روی زمین در
حالت پایدار نگه میدارد و مانع از تماس و صدمه دیدن بال و بدنه میشود.
٢- نقش شاسی گردان را برای هواپیما بازی میکند تا هواپیما بتواند بر روی زمین حرکت و یا بارگیری نماید.
٣- در هنگام فرود، ضربات را جذب میکند.
۴- قبل از برخاستن هواپیما از روی زمین امکان افزایش سرعت را فراهم میکند.
با توجه به وظایف اشاره شده در خصوص ارابه فرود اعتقاد بر این است که این سامانه در هنگام پرواز هیچ نقشی را برعهده ندارد و بنابراین برای کاهش تبعات منفی آن از جمله ایجاد پسا بهتر است این نوع سامانه به نوعی داخل بال و یا بدنه هواپیما جمع شود، با توجه به تنوع موجود در طراحی و ساخت ارابههای فرود و تعداد چرخهای نصب شده و حتی چیدمان متنوع چرخها به طور کلی ارابههای فرود به ۶ نوع تقسیمبندی میشوند.
ساخت ارابه فرود نیاز به فناوری بالا دارد و نیازمند آزمایشهای فراوان به منظور دریافت تأییدیه است. معیارهایی که در بخش طراحی فرودافزار مطرح هستند، عبارتند از: ۱. ضریب پسار، ۲. وزن فرودافزار، ۳. تأثیر بر گرانیگاه، ۴. پایداری زمینی، ۵. قابلیت هدایت زمینی، ۶. ضریب امیدواری فرودافزار، ۷. واکنش در مقابل نوسانات زمینی، ۸. نیاز به سامانه جمعکننده.
انواع ارابه فرود :
١)یک چرخ اصلی و یک چرخ کوچک (Single main)
٢)چرخ دم (Tail gear)
٣(چهار چرخ (quadricycle)
۴)دو چرخ اصلی و دو چرخ کوچک (Bicycle)
۵)سه چرخ (چرخ زیر دماغه) (Nose gear یا Tricycle)
۶)چند
چرخ (Multi bogey)
در تصاویر زیر برخی از قسمت های ارابه فرود نشان داده شده است:


سازمان های مردم نهاد یا اِن جی اٌ ( به انگلیسی Non governmental Organization و به اختصار NGO) در کلی ترین معنای خود، به سازمانی اشاره میکند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود اما نقش بسیار مهمی به عنوان واسطه بین فردْ فردِ مردم و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
بسیاری از سازمان های مردم نهاد، غیرانتفاعی و مستقل از دولت هستند و بودجه این سازمان ها از راه کمک های مردمی و در مواردی نیز با کمکِ سازمان های دولتی، دولت یا ترکیبی از این روش ها و در قالب پروژه های مشترک تأمین میشود.
شرایط و مدارک ثبت سازمان مردم نهاد و یا ( NGO ) ها
سازمان با شخصیت حقوقی مستقل ، غیردولتی ، غیرانتفاعی و غیرسیاسی است که برای انجام فعالیت داوطلبانه با گرایش فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی ، بشردوستانه و بر اساس قانونمندی و اساسنامه مدون، رعایت چهارچوب قوانین موضوعه کشور و مفاد آیین نامه اجرایی آن فعالیت می کند.
عبارت " سازمان های غیردولتی" با تاسیس سازمان ملل متحد در سال 1945 که مفاد آن در ماده 71 از فصل 10 منشور سازمان ملل آمده است، به وجود آمد. از ویژگی این سازمان ها می توان به غیردولتی بودن، غیرانتفاعی بودن ، غیرسیاسی بودن، تمایل به استقلال و خودجوشی اشاره نمود. همان طور که از نام این سازمان ها پیداست، بودجه ی سازمان های مردم نهاد، از راه کمک های مردمی و وقف و در مواردی هم با کمک سازمان های دولتی، دولت یا ترکیبی از این روش ها تامین می شود.
از جمله مهم ترین کارکردهای سازمان مردم نهاد عبارت است از :
- گسترش و تقویت هماهنگی بین دولت و مردم
- بسیج عمومی و جلب مشارکت مردمی
- اطلاع رسانی و آگاه سازی
- جذب سرمایه ها و منابع کوچک مردمی
- نظارت و ارزیابی
شرایط اعضاء موسس سازمان های مردم نهاد به قرار ذیل است :
1) تابعیت ایرانی و داشتن هیجده سال تمام
2) دارا بودن صلاحیت تخصصی حداقل دو نفر از موسسات در خصوص موضوع فعالیت سازمان
3) نداشتن محکومیت موثر کیفری به نحوی که موجب محرومیت از حقوق اجتماعی شود.
4) عدم عضویت در گروه هایی که بر اساس رای دادگاه صالح، محارب و معاند شناخته شده اند .
نکته : حداقل تعداد اعضاء موسس در سازمان های با ساختار عضو پذیر ( مجمع عمومی ) پنج نفر و در سازمان های باساختار هیات امنایی نه نفر می باشد.
-
تکمیل فرم های مشخصات فردی به همراه مشخصات محل سکونت ، اشتغال و کد پستی دقیق و
تلفن همراه
- تنظیم اساسنامه و امضاء ذیل تمام صفحات آن ( سه نسخه )
- صورتجلسه برگزاری مجمع عمومی
- صورتجلسه هیئت مدیره با امضاء اعضاء هیئت مدیره
- عکس سه در چهار ( سه عکس )
- کپی آخرین مدرک تحصیلی یا گواهی اشتغال به تحصیل موسسین ( دو نسخه )
- کپی کارت ملی و شناسنامه موسسین ( دو نسخه )
شایان ذکر است ، وفق تبصره 2 آیین نامه سازمان های مردم نهاد، سازمان های مردم نهادی که دارای گستره فعالیت در سطح یک محله یا شهرستان خاص هستند باید مراحل ثبت و تاسیس را از طریق فرمانداری مربوطه و سازمان هایی که دارای گستره فعالیت در سطح استان هستند باید مراحل را از طریق دفتر امور اجتماعی استانداری دنبال نمایند.