بسم الله الرحمن الرحیم
عیسى علیه السلام :
رسیدن به حب الله سخته یعنی برای اینکه عاشق خدا بشیم باید حب دنیا نداشته باشیم. طبیعی هست از کسی که معصیتی میکند بپرسیم خدا را بیشتر دوست داری یا فلان معصیت؟ اگر صادق باشه میگه فلان معصیت؛ چون که حب دنیا داره و به حب الله نرسیده. حالا چه کار کنیم؟ تا بخواهیم حب دنیا از دلمون بیرون کنیم طول میکشه تا اون موقع چه کار کنیم؟ عزیزم شما که امام حسین (ع) را دوست داری؟ محبت اهل بیت (ع) در دلت هست ان شاء الله؟ محبت امام حسین (ع) را نمیتونید انکار کنید.
رسول خدا صلوات الله علیه فرمودند:
محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) وسیله ای است برای رسیدن به حب الله. قربون امام حسین (ع) آن همه بلا دید تا ما هدایت بشیم.
خدایا! حب دنیا از دل ما خارج کن!
میخوای بفهمی خدا چقدر دوستمون داره؟ نمیتونیم بفهمیم. محبت خدا به بندگانش از محبت مادر به فرزند بیشتر است.
در یکى از جنگها که رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز در آن شرکت داشت ، تابستان بود و هوا بسیار گرم ، کودکى از خانه بیرون آمده بود و در بیابان در برابر تابش شدید آفتاب ، بر اثر گرماى بسیار، سخت مى گریست ، مادرش (که گویا براى کمک به رزمندگان آمده بود) در میان آنها بود، ناگهان به یاد بچه اش افتاد و به اطراف نگاه کرد و او را دید، با شتاب به سوى او رفت ، او را در آغوش گرفت ، و بعد روى ریگهاى سوزان جزیرة العرب خوابید و بچه اش را روى سینه اش گرفت ، تا از رسیدن شدّت گرما به فرزندش بکاهد، و مادر در این حال گریه مى کرد و مى گفت:
آخ کودکم ، آخ کودکم.
منظره بقدرى جانسوز بود که همه حاضران ، بى اختیار گریستند، رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى آنها آمد، آنها جریان را به آن حضرت ، عرض کردند. پیامبر صلى الله علیه و آله مهر و دلسوزى آنها را ستود، و از اینکه اظهار دلسوزى کردند، خوشحال شد، سپس به آنها فرمود:
آیا شما از محبّت و مهر شدید این مادر نسبت به فرزندش ، تعجب مى کنید؟
عرض کردند:
آرى.
فرمود:
حتما بدانید خداوند متعال به همه شما مهربانتر است از این زن ، نسبت به فرزندش.
مسلمانان از این بشارت ، بسیار شاد شدند و سپس دنبال کار خود رفتند.3
حب دنیا چه کارها که نمی کنه: (نصیحت های امام حسین (ع) به ابن سعد)
ابتدا امام(علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود:
واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست.
ابن سعد گفت:
اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند.
امام(علیه السلام) فرمود:
من آن را براى تو مى سازم.
ابن سعد گفت:
من بیمناکم که اموالم مصادره گردد.
امام فرمود:
من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم.
ابن سعد گفت:
من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند].
امام حسین(علیه السلام) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، فرمود:
تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى.
ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت:
جو عراق مرا کافى است!.4
خیلی هست امام زمانت (ع) نفرینت کنه!
3. صحیح بخارى : ج 8، ص 9 - صحیح مسلم : ج 8، ص 97 (پایگاه اطلاع رسانی حاج آقا صفری)
4. فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 164-166 و بحارالانوار، ج 44، ص 388-389 (پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)
5. سوره مبارکه توبه - آیه 24
اول : آن که نمازهای یومیَه خویش را در اول وقت آن ها به جای آوری .
دوم : آن که در انجام حوایج مردم ،هر قدر که می توانی بکوشی وهر گز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست،زیرا اگر بنده گامی در راه حق بردارد،خداوند نیزاورا یاری خواهد نمود.
سوم : آن که سادات را بسیار گرامی بداری ومحترم بشماری هر چه داری در راه ایشان صرف کنی واز فقر در این کار پروا ننمایی.اگر تهیدست گشتی،دیگر تو را وظیفه ای نیست.
چهارم : از تهجَد واز نماز شب غفلت مکن و تقوا وپرهیز پیشه خود ساز.
پنجم : به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وا رهی.
ششم : بدان که امور مکروه،موجب تنزل مقام بنده می شود وبه عکس،انجام مستحبات مرتبه او را ترقی می بخشد.
هفتم : بدان که در راه حق وسلوک این طریق،اگر به جایی رسیده ام،به برکت بیداری شبها ومراقبت در امور مستحب وترک مکروهات بوده است ،ولی اصل وروح همه این اعما ل،خدمت به ذریه ارجمند رسول اکرم (ص) است.
هشتم : عمده نظر در دومطلب است:یکی غذای حلال،توجه در نماز و اصلاح ان ،اگر این دو درست باشد،باقی درست است .
نهم : بین الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید:
یکی اذکار وتسبیح،دیگر ادعیه،قرائت قران وبالاخره فکری در اعمال روز گذشته.اگر موفق به طاعتی بودید شکری کنید واگر خدای نکرده ابتلا به معصیتی یافته اید .استغفار کنید.
دهم : هر روز صدقه دهید،ولو به وجه مختصر.
یازدهم: در مورد ذکر ،در آغاز چند صلوات فرستاده و دل را حاضر کنید و بعد مشغول ذکر شوید .
دوازدهم : برای توفیق تهجد وگشایش در کار،هر صبح از تلاوت قران مجید مخصو صاً سوره یس غفلت منما.
سیزدهم : حرارتی که بر اثر مصاحبت با مردان بد وشرور در مزاج آدمی پدید می آید،جز بوسیله سردی وبرودت مصاحبت با نیکان ومردم صالح زایل نمی گردد.
چهاردهم : بزرگان خیلی بر احتراز از مجالست با منکرین تاکید دارند وگفته اند ضرری که یک وسوسه بوجود می آورد،در طول سالهای دراز ممکن نیست بتوان آن را رفع کرد.
پانزدهم : عمده هم حقیر،اصلاح قلب است وذکر (یا حیَ ویا قیَوم)سحر گاه برای همین است.
شانزدهم : شبها قدری در بی اعتباری دنیا وانقلاب ان فکر نمایید وملاحظه کنید که دنیا با اهل دنیا چگونه سلوک می کند.
هفدهم : پیامبری در مناجات عرض کرد: رب این الطریق الیک؛ یعنی پروردگارا! ره به سوی تو کدام است؟ خطاب رسید: دع نفسک و تعال؛ یعنی نفس خویش را رها کن و بیا.
هجدهم : از اوایل تکلیف که مامور به صوم ایام البیض و قرائت آیه «قل انما» شدم و در این سه روز سه هزار مرتبه بر این قلب قاسی آیه «فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا» قرائت میشد، تاکنون هوای ملاقات از سر حقیر بیرون نرفته، باید ترک دنیاداری نمود. لعل الله یحدث بعد ذلک امرا.
نوزدهم : امر بفرمایید به تدبر و تفکر در آیات آخر سوره مبارکه فرقان که با این آیه شروع میشود؛ «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»؛ ببینید که خداوند اشخاص را که به خود نسبت داده است، صفاتشان را چگونه بیان میکند.
بیستم : هر قدر بتوانید، خود را به آداب مودب نمایید.
بیست و یکم : به هر نحوی که باشد، وصیت خدا و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و ائمه ـ علیهمالسلام ـ و مشایخ کرام را که تقوی باشد، از دست ندهید.
بیست و دوم : همانطور که مسایل طهارت و شکیات و سهویات و قرائت باید پیش اهلش درست شود، عقاید نیز به طریق اولی چنین است».
منبع : افق حوزه / تیرماه 1392 و پپایگاه اطلاع رسانی روستای هرایین . البته با کمی تصرف
برگرفته شده از dosteman.blog.ir
زیست بوم تایگا
شاید دربارهی جنگلهای شمالی که به عبارتی دیگر، تایگا شناخته میشوند شنیده باشید. این زیست بوم به عنوان بزرگترین زیست بوم خشکی دنیا شناخته میشود که از آمریکای شمالی تا روسیه کشیده شده است. تایگا، یک کلمهی روسی به معنای جنگل است. گفته میشود که تایگا یا به عبارت دیگر جنگل شمالی، 27 درصد از کل وسعت جنگلهای دنیا را در بر میگیرد. بیشتر بخشهای زیست بوم تایگا در کانادا و روسیه واقع شده است. شرایط آب و هوائی این زیست بوم، عرصه را برای بقای بسیاری از گیاهان و حیوانات آن جا سخت و دشوار نموده است. با این حال، برخی گیاهان و جانوران هم وجود دارند که با آب و هوای تایگا سازگاری یافتهاند.
انواع گوناگونی از گیاهان، اساس زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا را تشکیل میدهند. سطوح اصلی تغذیهای در زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا عبارتند از تولید کنندگان، مصرف کنندگان اولیه، مصرف کنندگان ثانویه، مصرف کنندگان ثالث و تجزیه کنندگان.
زنجیرهی غذایی به پدیدههای طبیعی مشاهده شده در جامعهی زیست محیطی اشاره دارد که در آن یک موجود زنده توسط یکی از اعضای متعلق به سطوح تغذیهای بالاتر خورده میشود. همان طور که اشاره شد، زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا، نشان دهندهی جریان انرژی مواد غذایی از یک موجود زنده به موجود زندهی بعدی در تایگا است. گیاهان غالب این زیست بوم خاکی مخروطیان هستند که توسط شاخ و برگ همیشه سبز و تاج مخروطی شکلشان شناخته میشوند.
سازگاریها
زیستگاه
یک زیست بوم، توسط شرایط آب و هوائی آن محل تعیین میشود. همان طور که در بالا ذکر
شد، شرایط آب و هوائی زیست بوم تایگا برای بقای بسیاری از گیاهان و جانوران مطلوب
نیست. زمستانهای تایگا بسیار طولانی هستند که مشخصهی اصلی آنها بارش برف و سرمای
بسیار شدید است. تابستانها کوتاه، اما گرم، مرطوب و بارانی هستند. اگر چه شرایط تایگا برای زندگی گیاهی و جانوری مطلوب نیست اما این منطقه به صورت
کامل خالی از سکنه نیست. تعدادی از گونههای گیاهی و جانوری وجود دارند
که با شرایط تایگا وفق یافتهاند. بسیاری از حیوانات در تایگا مانند خرگوشهای کفش
برفی و خرسهای سیاه دارای پوستی ضخیم هستند که از آنها در برابر آب و هوای سرد محافظت میکند. برخی از آنها هم
در فصل سرما، به خواب زمستانی میروند.
زندگی
گیاهی در تایگا در مقایسه با جنگلهای انبوه بارانی و دیگر زیست بومها دارای تنوع
بسیار کمتری است. با این حال، برخی گیاهان و درختان وجود دارند که عموماً در این
منطقه میرویند و برای زنده ماندن در این شرایط آب و هوائی خودشان را سازگار کردهاند.
اگر نگاهی به گیاهان تایگا بیندازید، در خواهید یافت که بسیاری از آنها، درختان
مخروطی مانند کاج جک، صنوبر سفید و نراد داگلاس هستند. این درختان مخروطی، دارای
برگهای سوزنی شکل با پوشش مومیاند. این پوشش از برگها در برابر خشک شدن در
سرمای شدید محافظت میکند. این درختان، همیشه سبز هستند و برگهایشان در زمستان
نمیریزد بنا بر این به محض اینکه نور خورشید را دریافت کنند، میتوانند شروع به
فتو سنتز کنند. گفته میشود که رنگ سبز تیرهی برگها، آنها را قادر میسازد تا
فرایند فتو سنتز را سریعتر انجام دهند.
درختان
برگ ریزی (خزان کننده) هم مانند غان، صنوبر لرزان و آسپن در تایگا وجود دارند. این
درختان دارای برگهای پهن بزرگی هستند که در طول زمستان میریزند تا از کمبود
انرژی در طول فصل جلو گیری کنند. برگهای جدید این درختان در بهار بر روی آنها
ظاهر میشوند. یکی دیگر از سازگاریهای گیاهان تایگا، مخروطی شکل بودن آنها است که
به آنها اجازه میدهد تا برف روی خود را به سمت زمین بلغزانند. این، از تجمع برف
بر روی درختان و در نتیجه شکستن شاخهها جلو گیری مینماید. هم چنین مشاهده شده
است که این درختان، در مناطق وسیع میرویند و بسیار نزدیک به یک دیگر رشد مینمایند.
این امر، برای آنها حفاظت از باد و سرما را به ارمغان میآورد. آتش سوزی در تایگا،
امری عادی است و درختان دارای پوستی بسیار ضخیم و سخت برای محافظت از خود هستند.
آتش سوزی ممکن است قسمتهای نازک فوقانی این گیاهان را از بین ببرد، اما این امر
به نور خورشید اجازه میدهد تا به زمین برسد و باعث رشد گیاهان جدید در زیست بوم
تایگا بشود.
گیاهان متداول تایگا
حال،
شما میدانید که زیست بوم تایگا، عمدتاً دارای درختان مخروطی است، اما برخی درختان
برگ ریز هم در آن وجود دارند. نمونههای متداول آنها عبارتاند از صنوبر بلسان،
کاج جک، سپیدار، سرو قرمز شرقی، صنوبر سیاه، صنوبر سفید و صنوبر سیبری. حتی خزهها
و گل سنگها هم در تایگا یافت میشوند. گفته میشود که درختان صنوبر متداولترین
درختان در تایگا هستند. آنها میتوانند برگهای خود را تا حدود 15 سال
حفظ نمایند، به طوری که برگهای مسنتر میتوانند برای فوتو سنتز در اواخر زمستان
و اوایل بهار استفاده شوند. این برگها میتوانند بلند شوند و سوزنهای آنها
توانایی جذب آب را دارا میباشند. درختان صنوبر بلسان، دارای سوزنهای صاف و بلندی
هستند که به حمل آب، تقریباً به تمامی بخشهای درخت کمک میکنند. این درخت دارای ریشههای
کم عمقی است که به جذب بهتر آب کمک مینماید. اما این درخت مانند دیگر درختان
تایگا در برابر آتش مقاوم نیست و حتی دانههایش را نیز آتش میسوزاند. کاج جک، یکی
دیگر از گیاهان تایگا است که به خوبی در منطقه دوام میآورد. این درخت، سوزنهای
موم دار و شاخههای بلند و باریکی دارد که از چسبیدن برف به درخت جلوگیری مینماید.
خزهی زغال سنگ نارس یکی از متداولترین خزههایی است که در زیست بوم تایگا رشد میکند.
این خزه فاقد ریشههای واقعی است اما مقادیر زیادی آب در ساقهها و برگهای خود
جمع آوری میکند. شما هم چنین میتوانید گل سنگهای مقاوم به خشک سالی را نیز در
تایگا بیابید. اگر چه آنها میتوانند برای مدت طولانی بدون آب زنده بمانند، اما
مقدار آب مورد نیاز خودشان را در هنگام باران یا ذوب شدن برفها به دست میآورند.
به
طور خلاصه، گیاهان و جانوران تایگا با شرایط آب و هوائی منطقه سازگار شدهاند. با
این که برخی از این درختان چوبشان برای استفاده به عنوان هیزم بسیار مناسب است،
بعضی دیگر از آنها برای ساخت لوازم خانگی و خمیر کاغذ، بسیار محبوباند.
زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا:
تولید کنندگان (آتوتروف یا خود خوارها)
تمام گیاهان سبز دارای رنگ دانهی کلرو فیل، تولید کننده نامیده میشوند. آنها که در اولین سطح تغذیهای در زنجیرهی غذایی طبقه بندی میشوند، با استفاده از منابع معدنی (نور خورشید، آب و کربن دی اکسید) از طریق فوتو سنتز، مواد غذایی آلی (گلوکز) تولید میکنند. تولید کنندگان شناسایی شدهی زیست بوم تایگا بسیارند، چند نمونه متداول آن عبارتند از سرخس، خزه، کاج جک، صنوبر سیاه، صنوبر سفید و صنوبر بلسان.
مصرف کنندگان اولیه (گیاه خواران)
موجوداتی که سطح دوم تغذیهای را تشکیل میدهند، فقط گیاه خوار هستند، یعنی از گیاهان سبز و قسمتهای مختلف آنها (برگ، ریشه، گل و میوه) برای به دست آوردن انرژی تغذیه میکنند. در نتیجه، آنها منحصراً گیاه خوار هستند. نمونههای مصرف کنندگان اولیهی زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا عبارتند از حشرات، پرندگان، موشها، موشهای صحرایی، سنجابها، خز موشها، خار پشتها، آهوها و گوزنهای شمالی.
مصرف کنندگان ثانویه (گوشت خواران)
این گروه هتروتروف (دیگر خوار) هستند و از گیاه خواران برای استخراج مواد غذایی تغذیه میکنند. به طور خلاصه، مصرف کنندگان ثانویه، دیگر خوارانی هستند که به موجودات زندهی سطح دوم تغذیهای وابستهاند. بنا بر این، مصرف کنندگان ثانویه گوشت خوارانی هستند که به سطح سوم تغذیهای در زنجیرهی غذایی تعلق دارند. نمونههای متداول مصرف کنندگان ثانویه در زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا عبارتند از رتیل، عقرب، مار، برخی از مار مولکها، راسو و پستان داران راسو مانند.
مصرف کنندگان ثالث (گوشت خواران)
این سطح تغذیهای، شامل حیوانات گوشت خواری است که از لحاظ غذایی به سایر هتروتروفها وابستهاند. اما تفاوت اولیهی مصرف کنندگان ثانویه و ثالث، نوع مواد غذایی است که از آنها تغذیه میکنند. آری، مصرف کنندگان ثالث مصرف کنندگان ثانویه را شکار میکنند، بنا بر این سطوح غذایی بالاتر را در زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا اشغال میکنند. حیواناتی که در این گروه قرار میگیرند سیاه گوش، شاهین، روباه و گرگ هستند.
تجزیه کنندگان (ساپروتروفها)
موجودات تجزیه کننده یا ساپروتروف در بالاترین سطح تغذیهای قرار میگیرند. اگر چه معمولاً از آنها در زنجیرهی غذایی صحبت نمیشود، نقش این موجودات در عمل کرد کلی زیست بوم تایگا بسیار مهم است. آن چه که این واحدهای زنده انجام میدهند، تجزیهی مواد آلی پیچیدهی موجودات مرده و هم چنین تغذیه از آنها و تولید مواد ریز مغذی برای تولید کنندهها است. مثالهایی از این دسته گونههایی از قارچ و باکتریها هستند.
زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا: مثالها
پس از مرور سطوح تغذیهای زنجیرهی غذایی زیست بوم تایگا، درک کانالی که از طریق آن انرژی مواد غذایی از یک موجود زنده به موجود زنده بعد منتقل میشود، آسانتر میشود. همه چیز خواران (به عنوان مثال راکون و خرس) به وضوح در سطوح تغذیهای یاد شده ذکر نشدهاند اما آنها هتروتروف هستند و به گروه مصرف کنندگان ثانویه تعلق دارند. هنگامی که انرژی بین دو سطح تغذیهای متوالی منتقل میشود، مقدار مشخصی از آن به بیوماس تبدیل میشود.
مثال شمارهی 1:
گیاه > گوزن >
گرگ
مثال
شمارهی 2:
گیاه > حشره >
رتیل > جغد
مثال
شمارهی 3:
گیاه > موش خرما >
مار > شاهین
مثال
شمارهی 4:
گیاه > حشره >
سنجاب
> روباه >
سیاه
گوش
صرف
نظر از زیست بوم یا نوع جامعهی زیست محیطی، انتقال انرژی در زنجیرهی غذایی از
گیاهان آتوتروفها به گیاه خواران که سپس توسط گوشت خواران مصرف میشوند، اتفاق میافتد.
واضح است که یک هتروتروف از بسیاری موجودات، تغذیه میکند و شکارچیان فراوانی برای
یک موجود زندهی خاص وجود دارند.
شبکهی
به هم پیوستهای از این زنجیرههای غذایی، به عنوان شبکهی غذایی نام گذاری میشود.
این هم شبیه به زنجیرهی غذایی است با این تفاوت که در آن انتقال انرژی بین
موجودات، چند جهته است و یا از طریق روشهای مختلفی صورت میگیرد.
واژه اولوالعزم در آیه 35 سوره احقاف آمده است. عزم به معنای حکم و شریعت است و اولوالعزم یعنی پیامبرانی که دارای شریعت و دین مستقل و جدیدی بوده اند. در روایات برای پیامبران اولوالعزم شرایطی ذکر شده است:
1- داشتن دعوت جهان شمول
2-داشتن شریعت و دین
3-داشتن کتاب الهی
به طور خاص، فقط 5 تن از پیامبران الاهی دارای چنین خصیصه هایی بوده اند؛ یعنی هم دعوت همگانی، هم شریعت و هم کتاب الاهی داشته اند. آن پنج تن، حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) هستند. در روایات از کتاب حضرت نوح و حضرت ابراهیم (ع) به نام صحف یاد شده و تورات کتاب حضرت موسی، انجیل کتاب حضرت عیسی (ع) و قرآن کتاب پیامبر اسلام (ص) است.
کلمه "اولوالعزم" یک بار در قرآن آمده است. خداوند میفرماید: "مانند رسولان اولوالعزم صبر کن و...".
عزم به معناى اراده محکم و استوار است. راغب در مفردات می گوید: عزم به معناى تصمیم گرفتن بر انجام کارى است.
در لغت نامه لسان العرب آمده است: رسولان اولوالعزم کسانی هستند که تصمیم بر انجام امر خدا که بر آن متعهد َشده اند گرفته اند. در قرآن مجید، عزم گاهى به معنای صبر به کار رفته و گاه به معناى وفاى به عهد.
در کتاب های تفسیری آمده است: با توجه به این که پیامبران صاحب شریعت جدید و آیین تازه با مشکلات و گرفتارىهاى بیشترى روبرو بودند، و براى مقابله با آن، عزم و اراده محکمترى لازم داشتند، به این دسته از پیامبران، اولوالعزم اطلاق شده است و اگر بعضى، عزم و عزیمت را به معناى حکم و شریعت تفسیر کردهاند، به همین مناسبت است، و گرنه عزم در لغت به معناى شریعت نیامده است.
اولوالعزم بودن پیامبر، نشانه صاحب شریعت بودن آن پیامبر است. به عبارت دیگر، آن پیامبر، دارای دینی خاص است که پیامبران هم زمان او یا متأخر از او باید دین او را ترویج دهند، تا زمانی که پیامبری با آیین جدید و شریعت تازه ظهور کند.
خداوند هم در قرآن به تشریع دین و ابلاغ آن توسط پیامبران اشاره می کند و نام چهار پیامبر - غیر از پیامبر اسلام که آخرین دین الاهی توسط وی آورده شده و در این آیه مورد خطاب است - را که دارای دین و شریعتی خاص بودند، میآورد: "برایتان از دین همان را تشریع کرد که نوح (ع) را بدان توصیه فرمود، و آنچه ما به تو وحی کردیم و به ابراهیم (ع) و موسی (ع) و عیسی (ع) توصیه نمودیم این بود که دین را بپا دارید و در آن تفرقه نیندازید".
پیامبران اولوالعزم در روایات:
اگر چه بعضی از مفسّران ـ عموماً غیر شیعه ـ قرون اولیّه اسلام، پیامبران اولوالعزم را کسانی دانسته اند که مأمور به جهاد بودند و یا مکاشفات شان را اظهار کرده اند، و در تعیین مصداق هم از نوح، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف، ایّوب، یا ابراهیم، نوح، هود (ع) و محمد (ص) نام برده اند، ولی روایات ائمه (ع)، هم به وجه تسمیه اولوالعزم صراحت دارد و هم به بیان صفات اولوالعزم و تعیین مصداق.
صفات اولوالعزم در روایات این چنین بیان شده است:
1- دارای دعوت همگانی و جهان شمول برای انس و جنّ بوده اند.
2- دارای شریعت و دین مستقل و تازه ای بودهاند.
3- دارای کتاب آسمانی بودهاند.
در این سه مورد، به سه خصوصیت بارز این پیامبران اشاره شده است؛ یعنی دعوت جهان شمول، دین و کتاب الاهی. در روایتی از امام صادق (ع) شرط دوم و سوم کنار هم آمده است که برای جواب به قسمت بعدی سؤال (چرا بعضی از انبیا با این که کتاب داشته اند، ولی اولوالعزم نبوده اند؟) کفایت میکند.
امام رضا (ع) در جواب کسی که از ایشان میپرسد این پیامبران چگونه اولوالعزم شدند؟ میفرمایند: "چون که برانگیخته شدند (نوح و ابراهیم و ...) به کتاب و شریعتی خاص".
پس داشتن کتاب یکی از شرایط پیامبران اولوالعزم است. امّا دو شرط مهم دیگر نیز در این جا وجود دارد که یکی داشتن دعوتی جهان شمول برای همه انسان ها و جنّیان و دیگری داشتن شریعتی مستقل و تازه است.
باید توجه داشت معنای شریعت مستقل این نیست که با شریعت پیامبران قبل کاملا متفاوت باشد و با آن سازگاری نداشته باشد، بلکه معنایش این است که بنابر مقتضیات زمان شریعت ها هم متفاوت می شد که این امری طبیعی است.
حضرت داود (ع) اگر چه دارای کتاب آسمانی است، ولی کتاب او، کتاب احکام و شریعت مستقل و تازه نبود، چنان که حضرت آدم، شیث و ادریس (ع) هم دارای کتاب بودند، ولی اولوالعزم نبودند.
در روایات، به صراحت اسامی پیامبران اولوالعزم بیان شده است. از امام علی بن الحسین (ع) نقل شده که فرمودند: "اولوالعزم پنج نفرند: حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی (ع) و حضرت محمد (ص). همچنین این معنا از امام صادق و امام رضا (ع) نیز رسیده است. در روایات، از کتب نوح و ابراهیم (ع) به نام "صحف" یاد شده است، گر چه در قرآن از کتاب موسی (ع) نیز به نام صحف نام برده شده است، ولی به مجموع آن صحیفهها تورات می گویند. کتاب حضرت عیسی (ع) انجیل و کتاب حضرت محمد (ص) هم قرآن است.
پروین دولتآبادی (زاده ۱۳۰۳– درگذشت ۱۳۸۷)، شاعر و از بنیانگذاران شورای کتاب کودک بود. کتاب شعر گل بادام او جایزه شعر شورای کتاب کودک در سال ۱۳۶۶ را از آن وی کرد. وی بیشتر با اشعاری که برای کودکان سروده و به ویژه اشعاری که در کتب درسی مدارس از او به چاپ رسیده است شهرت دارد، در حالی که او شاعری توانا در سبک های گوناگون غزل، قصیده، مثنوی و شعر نو نیز هست.
پروین دولت آبادی در ۲۱ بهمن ۱۳۰۳ در محله احمدآباد اصفهان از مادری فرهنگی و مدیر مدرسه ناموس به نام فخرگیتی و پدری به نام حسامالدین دولتآبادی که رئیس اداره اوقاف اصفهان بود زاده شد. او ابتدا به مدرسه ناموس در اصفهان رفت اما بعد به همراه خانوادهاش به تهران نقل مکان کرد. دوره ابتدایی را در دبستان نوروز به پایان برد. پروین سالهای اولیه دبیرستان را در مدرسه نور و صداقت که آموزگاران انگلیسی داشت گذراند و سالهای بعد را در مدرسه آمریکایی نوربخش تحصیل کرد.
پس از دبیرستان تصمیم داشت تحصیل را در رشته نقاشی و مجسمهسازی در دانشکده هنرهای زیبا ادامه دهد و چند جلسه هم در دانشگاه شرکت کرد اما بازدید از یک پرورشگاه مسیر او را عوض کرد. پرورشگاه متعلق به شهرداری تهران بود و پدرش ریاست کل آن را برعهده داشت. خواهرش مهین نیز اداره بخش شیرخوارگاه آن پرورشگاه را بر عهده داشت. پروین تصمیم گرفت به سرپرستی و تربیت کودکان پرورشگاه بپردازد. در پرورشگاه شعرهایی که برای کودکان سرود بسیار مورد توجه آنان قرار گرفت.
وی تلاش کرد تا شعر کودکان را از حالت پند گونه خارج کرده و اشعاری که جنبه سرگرمی و تفریح برای ایشان داشته باشد ارائه کند. وی هم چنین آثاری برای بزرگسالان نیز در هر دو سبک سنتی و نیمایی سروده است. وی از معدود شاعرانی است که آثارش در کتب درسی نیز آمده است.
پروین دولتآبادی روز سهشنبه ۲۷ فروردین سال ۱۳۸۷ شمسی در سن ۸۴ سالگی بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن گردید.
آثار
پالایشگاه نفت یک واحد صنعتی است که در آن نفت خام به مواد مفیدتری مانند گاز مایع، نفت سفید، بنزین، گازوئیل، نفت کوره، آسفالت، قیر و دیگر فراوردههای نفتی تبدیل میگردد. پالایشگاههای نفت بهطور معمول واحدهای صنعتی بزرگ و پیچیدهای میباشند که در آنها واحدهای مختلف توسط مسیرهای لولهکشی متعددی به هم پیوند داده شدهاند.
نفت بهصورت خام یا فراوری نشده خیلی مفید نیست و بهصورتی که از دل زمین بیرون آمده کاربرد چندانی ندارد. با اینکه نفت شیرین (با لزجت کم و نیز با گوگرد کم) به صورت تصفیه نشده در وسایل محرکه با قوه بخار به کار برده میشد، گازها و سایر محلولهای سبکتر آن معمولاً داخل مخزن سوخت جمع شده و باعث بروز انفجار میگردید. غیر از مورد گفته شده برای استفاده از نفت، برای تولید محصولات دیگر مانند پلاستیک، فومها و ... نفت خام بهطور حتم باید پالایش گردد. فراوردههای سوختی نفتی در گستره وسیعی از کاربردها، سوخت کشتی، سوخت جت، بنزین و بسیاری دیگر موارد استفاده میشود. هر کدام از مواد یادشده دارای نقطه جوشی متفاوت میباشند از این رو میتوان آنها را توسط فرایند تقطیر از همدیگر جدا نمود. از آنجائیکه تقاضای زیادی برای اجزای مایع سبکتر وجود دارد از این رو در یک پالایشگاه مدرن نفتی هیدروکربنهای سنگین و اجزای گازی سبک در طی فرایندهای پیچیده و انرژی بری به مواد با ارزش تری تبدیل میشوند.
نفت به خاطر دارا بودن هیدروکربنهایی با وزن و طولهای مختلف مانند پارافین، آروماتیکها، نفتا، آلکنها، دینها و آلکالینها میتواند در موارد متعددی مفید واقع گردد. هیدروکربنها مولکولهایی با طولهای متفاوت هستند که تنها از هیدروژن و کربن تشکیل شدهاند، ساختارهای مختلف به آنها خواص متفاوتی میدهد. فن پالایش نفت در واقع عبارت است از جداکردن و بالابردن درجه خلوص اجزا تشکیل دهنده نفت از هم.
همینکه اجزا از هم جدا گردیده و خالص شدند میتوان ماده روغنکاری یا سوخت را به طور مستقیم روانه بازار مصرف کرد. میتوان با ترکیب مولکولهای کوچکتر مانند ایزوبوتان و پروپیلن یا بوتیلن طی پروسههایی همانند آلکالنین کردن یا دیمرازسیون میتوان سوختی با اکتان موردنظر تهیه نمود. همچنین درجه اکتان بنزین را میتوان طی فرایند بهسازی توسط کاتالیزور بهبود بخشید که طی آن هیدروژن از هیدروکربن جداشده و هیدروکربن آروماتیکی تشکیل میگردد که درجه اکتان بسیار بیشتری دارد. تولیدات میانی برج جداکننده را میتوان طی پروسههای کراکینگ گرمایی، هیدروکراکینگ یا کراکینگ کاتالیزوری سیالی به محصولات سبک تری تبدیل نمود. مرحله نهایی در تولید بنزین ترکیب مواد هیدروکربن مختلف با درجههای اکتان متفاوت با همدیگر است تا به مشخصات محصول موردنظر دست یابیم.
معمولاً پالایشگاههای بزرگ توانایی پالایش از صدهزار تا چندین صدهزار بشکه نفت در روز را دارا میباشند. به دلیل ظرفیت بالای مورد نیاز، بسیاری از پالایشگاهها به صورت دائم برای مدت طولانی از چندین ماه تا چندین سال بطور مداوم کار میکنند.
پالایشگاههای نفت بسته به نوع خوراکی که بر مبنای آن طراحی شده اند دارای پیچیدگیهای متفاوتی هستند که بر اساس آن میزان و نوع محصولات متفاوتی تولید میکنند. میزان سرمایه گذاری برای احداث یک پالایشگاه با پیچیدگی متوسط بین ۱۸ تا ۱۹ هزار دلار به ازای هر بشکه ظرفیت پالایش است و با افزایش درجه پیچیدگی گاه تا ۲۴ تا ۲۵ هزار دلار در هر بشکه سرمایه گذاری نیاز دارد.
تولیدات پالایشگاه به ترتیب سبک به سنگین عبارتند از:
اولین پالایشگاه جهان در پولشیتی، رومانی در سال ۱۸۵۶ ساخته شده، تا قبل از اشغال رومانی توسط نازیها چندین پالایشگاه دیگر نیز با سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی در همان محل تأسیس گردید. اکثر این پالایشگاهها در طی بمباران نیروی هوایی آمریکا در عملیات تیدال ویو در ۱۹۴۳ از کار افتادند. پس از این حادثه این پالایشگاهها دوباره سازی گردیدهاند. پالایشگاه قدیمی دیگر پالایشگاه Oljeon میباشد که هم اکنون به عنوان موزه در میراث جهانی یونسکو به عنوان سایت انگلسبرگ (Engelsberg) ثبت شدهاست. این پالایشگاه در ۱۸۷۵ افتتاح گردیدهاست. پالایشگاههای اولیه درایالات متحده تنها نفت سفید را پالایش میکردند و مابقی محصولات پالایش نشده به نزدیکترین رودخانه تخلیه میگردید. با اختراع اتومبیل پالایشگاهها به سمت تولید بنزین و سوخت دیزل هدایت شدند که تا به امروز به عنوان اصلیترین فراورده پالایشگاه شناخته میشوند. پس از نیمه دوم قرن بیستم در ایالات متحده سازمانهای محیط زیست قوانین بسیار محدودکنندهای برای احداث پالایشگاههای جدید (از نظر آلودگیهای آب و هوا) وضع نمودهاند. این شرایط احداث پالایشگاههای جدید در آمریکا را بسیار محدود و پرهزینه کردهاست بطوریکه آخرین پالایشگاه نفت احداث شده در ایالات متحده مربوط به سال ۱۹۷۶ میباشد. تشخیص اینکه کدام پالایشگاه هم اکنون بزرگترین پالایشگاه جهان است کار مشکلی است. زمانی ادعا میشد پالایشگاه راس التانورا در عربستان سعودی متعلق به آرامکو صاحب این عنوان است. با این حال میتوان ادعا نمود که در قرن بیستم پالایشگاه آبادان واقع در ایران بزرگترین پالایشگاه جهان بودهاست. این پالایشگاه در طی جنگ ایران و عراق متحمل خسارات فراوانی شد. هم اکنون کتاب ثبت رکوردهای گنیس (اکتبر ۲۰۰۶) پالایشگاه BP Ameco واقع در تگزاس ایالات متحده را به عنوان پالایشگاه دارای بیشترین ظرفیت پالایش (با ظرفیت ۴۳۳،۰۰۰ بشکه در روز) ثبت کردهاست.
بسم الله الرحمن الرحیم
به خدا حسن ظن داشته باشیم. هیچ وقت از رحمتش ناامید نباشیم. یکم فکر کنیم...مگر ما نمیگوییم خدا بر هر کاری تواناست؟ مگر تو قرآن نمیخوانیم «و هو علی کل شیء قدیر» و آخرش می گوییم «صدق الله العلی و العظیم»؟ مگر خدا راست نمیگه؟ حالا ممکنه یکی بگه چرا خدا مشکل من را حل نمیکنه؟
چرا؟! چرا داریم آخه؟! خدا چرا؟! مگر خدا حکیم نیست؟ مگر مصلحت ما را نمی خواهد؟ خب حله دیگه.
بگو خدا صلاح من را میخواد بگو خدا خیر من را میخواد.
شما وقتی توسط خدا امتحان میشوید مطمئن باشید می توانید از پس این امتحان بر بیایید. به خدا قسم توانایی اش را داریم. آقا اگر از پس امتحان برنیامدیم چی؟ خب شما تواناییش را داشتید و از آن توانایی استفاده نکردید.
«لا یکلف الله نفسا الا وسعها»
امام خمینی (ره) فرمود ما می توانیم مستقل باشیم؛ گفت می توانیم و شد! چونکه به خدا ایمان داشت؛ چونکه اسلام شناس بود؛ چونکه قرآن را زیاد میخواند و می دانست خدا از بندگانش امتحانی نمیگیرد که توانایی اش را ندارند. خدایا! کاری کن که ما تسلیم دستوراتت باشیم. حالا تسلیم بودن یعنی چه؟ یعنی وقتی مصیبتی بهت رسید نگی خدایا چرا اینجوری شد؟ چرا اینکارا کردی؟ تسلیم بودن یعنی اینکه نبینی خودت چه میخواهی، ببینی خدایت چه میخواهد و هرچه که خواست راضی باشی.
مطلب را با این داستان به پایان میبرم:
امام باقر(ع) برای یکی از فرزندانشان بهشدت ناراحت و بیقرار بودند. فرزند ایشان مریض بود و در تب شدید میسوخت به حدّی که داشت جان میداد. امام(ع( آنقدر نگران حال بچه بودند که اصحاب حضرت میگویند: ما پیش خودمان گفتیم که اگر این بچه از دنیا برود، میترسیم حضرت هم از دست برود! از بس که حضرت تلاش میکرد این بچه سلامت خود را پیدا کند. کمی بعد، یکدفعهای از داخل خانه، صدای شیون خانمها بلند شد و فهمیدیم که بچه از دنیا رفته است. امام(ع) به داخل رفتند و آنها را آرام کردند و برگشتند و با حالتی بشّاش و خندهرو با دیگران برخورد کردند. اصحاب با تعجب پرسیدند: فرزند شما سلامتی خودش را بهدست آورد؟ حضرت فرمود: نه! از دنیا رفت. اصحاب گفتند: بعد از آنهمه نگرانی و تکاپویی که برای سلامتی فرزندتان داشتید، ما تصور میکردیم که اگر از دنیا برود، برای شما خیلی سخت(غیرقابل تحمل) خواهد بود. حضرت فرمود: ما اهلبیت اینگونه هستیم که تلاش خودمان را انجام میدهیم و معلوم است که دربارۀ اطرافیان و نزدیکانمان عاطفه داریم اما وقتی امر خدا تحقق پیدا کرد و دیگر از ما کاری بر نیامد، ما تسلیم میشویم و «زیبایی تسلیم خودمان را هم به خدا نشان میدهیم» و انبساط خاطر من هم به همین دلیل است).کَانَ قَوْمٌ أَتَوْا أَبَا جَعْفَرٍ ع فَوَافَقُوا صَبِیّاً لَهُ مَرِیضاً ...فَقَالَ لَهُمْ إِنَّا لَنُحِبُّ أَنْ نُعَافَى فِیمَنْ نُحِبُّ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ سَلَّمْنَا فِیمَا أَحَبَّ؛ کافی/۳/۲۲۶)
بلاذری در باره نحوه
برخورد با اسیران ایرانی مینوسد :
در یکی از جنگها در نواحی خوارزم عربان شمار بسیار زیادی اسیر گرفتند
. زمستان و سرما بود . در راه بازگشت رختهای ایرانیان از آنان گرفته و کنده شد
.عده کثیری از اسیران از سرما و یخ تلف شدند
پس از تمام فتوحات تنها گیلان و مازندران که طبرستان نامیده میشد در
زمان معاویه تن به باجگذاری نداد و شورشی شدند و کفر می وزریدند . بلاذری درباره
آنان میگوید : "جمیع اهل طبرستان اهل حرب بودند" . در یکی از لشگر کشی
اعراب مسلمان به طبرستان به رهبری "هبیره شیبانی" 10 هزار جنگجوی مسلمان
راهی آنجا شدند
. ولی دیلمان راه را در نواحی کوهستانی بر
روی لشگر اعراب بست . جنگ درگرفت و 10 هزار نفر لشگریان اعراب کشته شدند به صورتی
که حتی یک نفر هم نتوانست به کوفه و شام برگردد . تاریخ نویسان عرب از این واقعه
به عنوان یکی از فجیع ترین جنگهای اسلام نام میبردند و مینویسند : مسلمانان کثیری
در نبرد با مردمان طبرستان به شهادت رسیدند
بلاذری تاریخ نگار
مشهور عرب در باره مقاومت ایرانیان در برابر مسلمانان در سالهای 16 تا 23 هجری این چنین مینویسد:
عتبه ابن غزوان " به شهر ابله حمله کرد و با مردمانش جنگید و شهر
را با کشتار و قوه قهریه تصرف کرد . سپس به سوی فرات رفت ) شهرکی در
نزدیکی کوفه ) که مقابلش فرمانده ایران بود به نام "مجاشع ابن مسعود سلمی " که به دستور شاهنشاه ایران والی آن شهر شده بود زیرا شاهنشاه ایران از
خود مردمان همان شهر ها والی یا فرماندار انتخاب میکرد . "عتبه ابن
غزوان" با وی با جنگ وارد شد و پس از جنگ خونین پیروز بیرون آمد و شهر با قوه
قهریه گشوده شد سپس به "مذار" در بین کوفه و بصره لشگر کشید . مرزبان
آنجا که ایرانی بود با مردمان شهر مقاومت نمودند و جنگیدند ولی شکست خوردند و تمام
کسانی را که با وی بودند بوسیله "عتبه" فرمانده مسلمانان گردن زده شدند . سپس "عتبه" فرمانده عرب
به سوی "دشتمیشان" لشگر کشید . مردم آن شهر برای مبارزه آماده شدند و در
صدد حمله آمدند . عتبه تصمیم گرفت به آنان شبیخون بزند . زیرا که شبیخون سبب مرعوب
شدن و کشتنشان می گردد .بعد از آن عتبه با مردمان شهر فرات وارد نبرد شد .همسر
عتبه در جنگ حضور داشت و فریاد میزد اگر پیروز نشوید شما را به خودمان راه نخواهیم
داد . پس از نبرد با ایرانیان شهر فتح شد و غنایم جنگی نصیب لشگریان عرب شد در این
جنگ تنها کسی که سواد خواندن و نوشتن داشت زیاد ( ابن سمیه ) بود که وی جوانی
کاکلی بود و مامور صورت برداری از اموال مردمان شهر بود . وی روزی دو درهم حقوق
دریافت میکرد .در آن زمان عتبه - "مغیره بن
شعبه" جانشین وی در بصره بود . ( عراق جزوی از کشور ایران به حساب می آمده
است) پیمان صلح به زودی بین "دهکان میسان" و مسلمانان عرب نقض شد و
ایرانیان مسیحی آنجا از در مبارزه برخواستند . مغیره بن شعبه به مسیحیان حمله ور
شد و دهدار آنجا را به قتل رساند زمینهایشان را مصادره کرد و گزارش کشتار آن شهر
را برای عمر فرستاد . عمر فرمان والی شهر را برای مغیره صادر کرد و او والی بصره
شد و چندین سال در این مقام بود تا زمانی که موضوع زنای او با زن شوهر داری فاش شد
.مغیره فرماندار بصره شد و بعد از آن به آبادی موسوم به "بازار اهواز"
حمله برد و فرماندار انجا را ( دهکان بیرواز ) مجبور
به صلح نمود . ولی صلح بعد از مدتی توسط ایرانیان نقض شد و جنگ شروع گشت . ابوموسا
اشعری که بعد از او فرماندار بصره شده بود راه وی را ادامه داد و بازار اهواز و
نهر تیری ( تیره رود ) را با جنگ شکست داد و آنجا را فتح نمود . در نتیجه روستا پس از روستا و رودی پس از رود گشوده شد و عجمان (
ایرانی ها ) از برابر آنان گریختند و مسلمانان زمینهایشان را گرفتند و از مجوسان (
زرتشتیان ) خراج گرفتند و یا به اسلام گرویدند و یا مبارزه کردند و کشته گردیدند.
نبرد قادسیه وآغاز
فروپاشی امپراطوری بزرگ ایران
در سال 13 هجری ابوبکر فوت میکند و مشاورش عمرابن خطاب با وصیت ابوبکر
و آرای مردم خلیفه مسلمانان می گردد جنایاتی که عمر در تاریخ ثبت نمود برای بشریت
تعجب انگیز بود . عمر در سال 13 هجری در ماه رمضان راهی فرات جنوبی شد .ولی بخت
یار او نبود زیرا سپهسالار ایران به نام بهمن جازویه لشگری بزرگ برای مقابله با وی
آماده ساخت . در این نبرد بیش از 4000 عرب کشته شد و فرماندهان و سربازان عربها به
بیابانها گریختند . در همین حین ایران مشغول درگیری های داخلی بود زیرا افسری به
نام فیروزان با هواداران خود مشغول نبرد با رستم فرخزاد بود . بهمن جازویه با کمک
مهران به یاری رستم شتافتند تا از کودتای داخلی فیروزان که از پارتیان بود خودداری
کنند . طبری ذکر میکند : پارتیان بر ضد رستم و پارسی ها بر ضد فیرزوان نبرد
میکردند عمر با "جریر ابن عبدالله" قراردادی منعقد ساخت تا هر چه زمین
در جنوب عراق است و وی بتواند آنان را فتح کند یک چهارمش به تملک خود او و افراد
قبیله اش در خواهد آمد و بقیه آن به مدینه تعلق دارد . این وعده عمر قبایلی مانند
( اشعر - همدان - نخع - کنده سکون - جز اینها ) را ترقیب کرد تا به سپاه اسلام در
جنوب عراق بپوندند و یکی شوند . در نتیجه در سال 15 هجری لشگری عظیم وارد جنوب
عراق شد و در نتیجه آبادیها ویران شد و زمینهای کشاورزی با خاک یکسان شدند.
نبرد خونین ایرانیان در قادسیه
رستم در حدود چهار ماه در منطقه بلاش آباد در پادگان آن شهر که بعدها
سابط نام گرفت اردو زد تا مبادا لشگر عربها نزدیک پایتخت ایران در تیسفون گردند .
رستم از اوضاع ایران به خوبی آگاه بود زیرا خودش شاه را به سلطنت رسانده بود تا کشور به مرز فروپاشی نیافتد و خوب میدانست که
درگیری های داخلی و کودتاهای چند تن از افسران پارتی و اوضاع کشور مانع از
یکپارچگی ارتش ایران میشود .
رستم مذاکره با یزدگرد نمود تا شاهنشاه ایران را در خطر عربها قرار
دهد . ولی یزدگرد که در فکر شکوه و جلال گذشته ایران بود و از اوضاع خراب ایران
اطلاعی نداشت و از طرفی روحیه ملی و وطن پرستانه اش اجازه این را به او نمیداد که
با عربها از در مذاکره در آید فرمان حمله را صارد نمود او چندین بار به عربها کمک
نموده و آنان را از قحطی بیرون آورده بود و همیشه از آنان در برابر کشورهای متجاوز
محافظت نموده . لیکن هرگز تصور نمی کرد روزی آنان قصد تجاوز به امپراتوری ایران را
داشته باشند . بنابراین رستم را وادار به جنگ نمود . ولی باز رستم چندین تن از
فرماندهان عرب را دعوت به ایران کرد تا گفتگو کنند . ولی هیچ نتیجه ای در بر نداشت
بلاذری مینویسد : که " بص بهری " هزار درهم پول و یک طیلسان به خالد داد
و تعهد کرد در تمام امور با لشگر عرب باشد و ضد ایران وارد جنگ شود و افرادش به
عنوان جاسوسان مدینه وارد ایران شوند . سپس ابوبکر نامه ای به وی داد و وعده
کارگزاری خلیفه مسلمانان را به او داد. رستم فرخزاد در محرم سال 16 هجری با سپاهی
60 هزار نفری از فرات عبور کرد و در کنار شعبه ای از فرات اردو زد . به گفته طبری
رستم چنیدن مذاکره با فرماندهان عرب کرد ولی آنان تنها سه راه را برای او گذاشتند
: یا مسلمان شوند - یا بجنگند و کشته شوند - یا حاضر به دادن خراج گردند . طبری اذعان دارد که بعد از این پیشنهادات رستم با فرماندهان ارتش و
شاهنشاه گفتگو نمود . ولی هیچ کدام حاضر به باج دادن به عربها نشدند .
"طبری" رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه مینامد
.او میدانست که این نبرد آخرین جنگ او خواهد بود و ایران به دست عربها فتح خواهد
شد . رستم از رود حیره عبور کرد و دربرابر لشگر عربها صف آرایی نمود . در این
هنگام به گفته بلاذری طوفانی سخت و گرد و غبار بزرگی در بیابانهای شمالی به راه
افتاد که طوفان در جهت چشم لشگر ایرانیان بود و موافق جهت لشگر عرب . رستم پس از
دیدن این منظره گفت : بنگرید که امروز روز جنگ است و باد هم به کمک عربان آمده است
و از روبرو بر ما میوزد . فریادهای لشگر عرب از دور به گوش میرسده است . به گفته
طبری در نبرد قادسیه 33 قبیله عرب با لشگر سعد ابی وقاص همراهی نمودند . عرب چیزی
برای از دست دادن نداشت . او آمده بود تا یا به سرزمینهای پر نعمت ایران دست پیدا
کند و یا در راه خدا کشته شود . جنگ آغاز شد و روز نخست ایرانیان 500 تن از عربان
را کشتند . بیشترین کشته شدگان از قبیله بنی سعد بود . روز دوم ایرانیان بر عربها
چیره شدند و بیش از 2000 تن از آنان کشته شدند . در این نبرد 4 تن از سرداران بزرگ ایران به نامهای پیروزان - بندوان -
بهمن جازویه -
بزرگمهر همدانی کشته شدند . روز سوم نیز همین گونه بود و عربها دست به
شگردی نطامی زدند و چشم فیلهای سپاه را کور کردند و آنان به حالت رمیده شدند و
تعداد کثیری از ایرانیان در زیر دست و پای فیلان کشته شدند .
روز چهارم نبرد تا پاسی از شب ادامه
داشت پس از فرارسیدن شب ایرانیان به اردگاه های خویش بازگشتند و سلاحها را بر
زمین نهادند و استراحت کردند . چند ساعت پس از این استراحت شبیخون بزرگی از لشگر
عرب به سوی ایرانیان وارد شد و نبرد خونینی در شب هنگام شروع گشت و عده کثیری از
ایرانیان و عربها کشته شدند . در همین شب به گفته طبری رستم توسط یک عرب سر
بریده شد و شالوده ارتش ایران با کشته شدن رستم فرخزاد از هم پاشیده شد و به
ترتیب فرماندهان به قتل رسیدند. |